این علائم یعنی دچار بحران میانسالی شده اید
- سلامتی

این علائم یعنی دچار بحران میانسالی شده اید

[ad_1]

۱.خطرپذیری‌تان بالا رفته است

خطرپذیری هیچ ایرادی ندارد، درحقیقت خطرپذیری می‌تواند حرکتی پرقدرت باشد. اما اگر دارید طوری حرکت می‌کنید که مشخص می کند خطرهای بزرگ را در لحظه انتخاب می‌کنید، بدون این که درمورد‌اش برنامه‌ریزی کرده باشید، می‌تواند نشانه‌ای از این باشد که دچار بحران زودهنگام بین‌سالی شده‌اید. خطراتی که هیچ زمان قبلا به آن‌ها فکر نمی‌کردید، از ماجراجویی‌هایی که آدرنالین را به اوج می‌رسانند تا قمار یا صمیمیت با آدم‌هایی که هیچ زمان تا قبل از آن به فکرشان نبودید، برایتان تبدیل به امری عادی خواهد شد. به نوعی تبدیل به آدمِ فی‌البداهه عمل کردن می‌شوید و نمی‌توانید علت خاصی برای این گرایش‌تان گفتن کنید. شما فقط یک چیز می‌خواهید:

۲.عمیقا حس می‌کنید باید تغییری اساسی در زندگی توانایی کنید

حس می‌کنید که چیزی در زندگی‌تان باید تحول کند. احتمالا فقط محل زندگی، شغل، شریک زندگی یا عوامل بیرونی زندگی‌تان نباشد. شما حس می‌کنید که باید خودتان را تحول دهید. فهمیده‌اید روشای که تا اینجای کار امور را انجام داده‌اید، روشای قدیمی است و تمایلی ندارید تماشاگر تکرارهای بی‌آخر باشید. برای محتوای تازه، توانایی‌های تازه، رنگ‌های درخشان‌تر و چیزهای جدیدی که دور و برتان را از آن پر کنید، آماده‌اید. یک تحول تازه می‌خواهید.

۳.بی‌قراری می‌کنید و هر روز هفته ۲۴ساعته درجه‌ای پایین از اضطراب دارید

مقداری اضطراب همیشه و همه‌جا همراهتان است. همین اضطراب دائمی است که نیاز به تحول و این که حس می‌کنید چیزی در زندگی‌تان درست نیست را در شما برمی‌انگیزد. حس می‌کنید باید از نو بسازید و اضطراب‌تان در زندگی روزمره به قضیه‌ای واقعی تبدیل می‌بشود.

۴.در زمان مختصر نوسان خلقی شدیدی را توانایی می‌کنید

نوسان خلقی‌تان شدید شده و اطرافیان‌تان تلاش می‌کنند که در کنارتان محتاط‌تر باشند. یک روز پرانرژی و شور از خواب بیدار می‌شوید، روز سپس باتری‌تان خالی است. اصلا نمی‌دانید این چه حالیست اما سپس از این که احتمالاتی همانند سندرم دوقطبی و مسائل مرتبط با روان‌پریشی رد می‌بشود، فقط چند گزینه محدود برای توضیح علت این نوسانات خلقی باقی می‌ماند:

از خودتان یا زندگی‌تان اکنون راضی نیستید و این شما را خشمگین می‌کند.

۵.تلاش می‌کنید چیزهایی را امتحان کنید که قبلا هیچ زمان نکرده‌اید

زندگی‌تان مدام با باورها، رسومات و خط قرمزهایی هدایت شده که هیچ زمان از آن‌ها تخطی نکرده‌اید. اما این خطوطی که هیچ زمان از آن‌ها تخطی نکرده‌اید یک دفعه اغاز به محو شدن می‌کنند و شما حس می‌کنید مشتاقید که کارهای تازه‌ای را در لحظه اغاز کنید:

*امتحان مواد مخدر

*توانایی روابط تازه و اشکال تازه‌ای از رابطه

*دیدن جهان به روشای تازه چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ مذهبی

*رسیدن به فهمیدن تازه‌ای از اخلاق و اخلاق‌مداری که هیچ زمان قبلا در خودتان فکر نکرده بودید

شما دارید به شخصی تازه تبدیل می‌شوید. یا احتمالا دارید آن بعدی از شخصیت‌تان را که به علت نقاب‌های اجتماعی همیشه مخفی نگه داشته بودید، رو می‌کنید.

۶.سبک‌های تازه لباس‌پوشیدن را امتحان می‌کنید

طوری لباس می‌پوشید که در قبل هیچ زمان امتحان نکرده بودید و سبک‌های تازه‌ و ابعاد تازه‌ای از شخصیت‌تان را رو می‌کنید که برای دوستان و اعضای خانواده‌تان تازه است و فکر نمی‌کنند که این فرد «شما» هستید.

امکان پذیر ولخرجی کنید، چیزهایی بخرید که انرژی متغیری دارند یا وسیله نقلیه‌تان را با یک وسیله کاملا متفاوت تاخت بزنید. برای مثال امکان پذیر تویوتای آخرین مدل‌تان را با یک کامیون تاخت بزنید و با همان به سفر دور سرزمین بروید. دیگر برایتان مهم نیست که دیگران چه فکری درمورد زندگی‌تان می‌کنند. شما هستید که انتخاب می‌کنید چه فردی باشید. زیاد علاقه اشکار کرده‌اید که خودِ واقعی‌تان را بدون هراس از قضاوت شدن رو کنید یا دارید تلاش می‌کنید یک منِ تازه خلق کنید.

۷.دارید عادت‌ها و روزمرگی‌هایتان را تحول می‌دهید

آنچه قبلا یک عادت روزمره می بود به روشهای گوناگون تحول می‌کند. برای مثال قبل از اغاز کارتان تصمیم می‌گیرید بروید بدوید یا ورزش کنید. یا امکان پذیر عادت‌های مخرب همانند استعمال مواد مخدر را شکل بدهید. امکان پذیر آخر هفته‌ها زیاد اتفاقی به مکان‌هایی بروید که قبلا هیچ زمان نرفته بودید و یا به فعالیت‌ها و آدم‌هایی علاقه‌مند شوید که هیچ زمان قبلا علاقه‌ای نداشتید. روزمرگی‌هایتان مدام در حال تحول است و احتمالا به ندرت فهمید آن‌ها شوید. حس می‌کنید که روزمرگی‌ها و عادت‌های قبل همانند باری روی شانه‌هایتان سنگینی می‌کند و دوست دارید این بار را بردارید و پاهایتان را دراز کنید.

۸.خریدهای بزرگ و تکانشی دارید

اغاز به خریدن چیزهایی می‌کنید که قبلا فکر نمی‌کردید به آن‌ها نیاز داشته باشید. یک روز زیاد عادی سر کار می‌روید و هنگامی برمی‌گردید یک تلویزیون نمایش خانگی خریده‌اید. روز بعدی تصمیم می‌گیرید که یک تخته موج‌سواری بخرید یا به همراه افرادی که تازه با آن ها آشنا شده‌اید تا دیروقت مهمانی بگیرید. امکان پذیر یک دفعه همه کمد لباس‌تان را با لباس‌های تازه عوض کنید.

۹.روابط‌تان در حال گذر از تغیرات بزرگ است

کلیشه‌ها می‌گویند که دوران بین‌سالی افراد تصمیم به جدایی یا توانایی روابط تازه می‌گیرند. اما همیشه هم به همین راحتی نیست و افراد تغییرات زیرپوستی‌تری را توانایی می‌کنند. امکان پذیر در رابطه یا مجرد باشید. اما حس‌تان در هر دو مورد در حال تحول است. اگر در رابطه باشید، احتمالا قاطع‌تر شوید یا عقب بکشید. احتمالا وسوسه شوید جدا شوید یا تشخیص دهید که شریک زندگی‌تان برای آنکه رابطه ادامه اشکار کند، باید تحول کند.

۱۰.دلتنگی شدیدی برای قبل‌ حس می‌کنید

درمورد روزهای خوب کودکی، نوجوانی و دیگر مرحله های زندگی‌تان فکر می‌کنید و حس عمیقی از دلتنگی برای قبل دارید.

آن روزهای خوب کجا رفتند؟

حس می‌کنید آن هویتی که آن زمان داشتید اصیل‌تر می بود.

الان تبدیل به چه فردی شده‌اید؟ چرا حس می‌کنید دیگر اصیل نیستید؟

دوست دارید آن حس اصالت را مجدد باز گردانید و حس می‌کنید این حس همانند گنجینه‌ای در جایی در قبل دفن شده و می‌توانید آن را اشکار کنید.

۱۱.دوستان و حلقه اجتماعی‌تان زیاد تحول می‌کند

دوستانی که قبلا رفیق گرمابه‌وگلستان‌تان محسوب می‌شدند کم‌کم کم‌رنگ خواهد شد. دیگر همانند قبل با همان آدم‌ها صمیمی نیستید. امکان پذیر به دوستان قدیمی تا این مدت هم گاه و بیگاه محبت کنید اما حس می‌کنید این رابطه‌ها دیگر در عمق خود آن درخشش ملزوم را ندارند. اکنون به نوع فرد دیگر از آدم‌ها پیوند می‌خورید و روابطی را در حلقه‌های اجتماعی شکل می‌دهید که قبلا رایج نبودند. خوب یا بد، دارید به آدم جدیدی تبدیل می‌شوید.

۱۲.از انتخاب‌ها و شغل‌تان انتقاد می‌کنید

امکان پذیر در این برهه تا این مدت شغل‌تان پا نگرفته باشد اما بهرحال دچار تردید هستید. به یک مسیر شغلی تازه یا دور زدن در این مسیر فکر می‌کنید. امکان پذیر همین اکنون هم استعفا کرده باشید یا زیاد جدی به این فکر کنید که دو هفته قبل از استعفا حالت‌تان را به محل کار خبر دهید. این کار را فقط برای این که «خوشحال نیستید» یا «حس می‌کنید استحقاق‌تان زیاد تر است» انجام نمی‌دهید. غریزه‌ای در درون شما است که به شما می‌گوید این شغل شما نیست یا شغل‌تان به بن‌بست رسیده و انتخاب‌های شغلی‌تان نیاز به تحول یا تحکیم شدن دارند.

۱۳.به مرگ و کوتاهی زندگی زیاد فکر می‌کنید

فهمید می‌شوید که زیاد تر دارید به مرگ فکر می‌کنید و این فکر کردن همانند فکرهای مرحله نوجوانی نیست. حقیقت مرگ شما را فرا گرفته است. امکان پذیر تا اینجای زندگی‌تان عزیزان و دوستانی را از دست داده باشید که علتشده این فکر به ذهن و قلبتان خطور کند. هرچند تلاش می‌کنید به این مفهوم فکر نکنید، منفعت‌ای ندارد. به رسمیت شناختن فناپذیری و مرگ یعنی فهمید شده‌اید که زندگی مهم است و نیاز دارید در زمان کوتاهی که مانده با خودتان روراست باشید.

من کی هستم؟

اگر بحران زودهنگام بین‌سالی سراغ‌تان آمده باید بدانید که دلیلش یک سوال عمیق‌تر است و آن این که:

من کی هستم؟

این سوال در لایه‌های عمیق‌تر می‌پرسد: چه فردی می‌خواهم باشم؟

هر بحرانی در درون خود یک زمان دارد و شناسایی این زمان بستگی به حرکت شما با آن دارد. هرچند بحران بین‌سالی می‌تواند مختل‌کننده و منحرف‌کننده باشد، فرصتی عالی را برای خودآگاهی و تصمیم‌گیری فراهم می‌کند که فکر کنید حقیقتا چه چیزی در زندگی‌تان مهم است و به سوی کدام آینده می‌خواهید حرکت کنید.

[ad_2]

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *