[ad_1]
همه ما در زندگی بعضی اوقات افترا می گوییم. مطالعات بلا دی پائولو، روانشناس دانشگاه ویرجینیا، نشان داده اند که اکثریت قریب به اتفاق مردم بین یک تا دو بار در روز افترا می گویند؛ هرچند عمده این افترا ها مصلحتی یا بی زیان است. با این همه، تا به حال فکر کرده اید که هنگامی افترا می گویید چه اتفاقی برای بدن شما می افتد؟
نوع عکس العمل بدن شما به افترا گفتن، بستگی به نوع افترا دارد. برای مثال این که ناچار به افترا گفتن شوید یا داوطلبانه افترا بگویید.
به گفتن مثال، افرادی که بعضی اوقات ناچار به افترا گفتن می شوند؛ یک سری علائم روان تنی خاص را توانایی می کنند. از نظر دیگر، افرادی که به افترا گفتن و فریب عادت دارند و آن را شیوه زندگی خود کردهاند، به ندرت دچار اختلال می شوند و تقریباً هیچ گونه ناراحتی جسمی یا روحی حس نمیکنند.
فردریش نیچه حرف های است که افترا شرط زندگی است و به این علت، یک اتفاق تکرار شونده و رایج است. احتمالا حق با او باشد. اما از منظر روانشناسی، یک مسئله ظریف به آن اضافه شده است. این واقعیتی است که علیرغم بسیاری و عادی شدن افترا، ما انسانها به طور عام رفتارهای غیر صادقانه را دوست نداریم. در واقع، مغز ما این کار را دوست ندارد، چون علتایجاد استرس و ناهماهنگی درونی می بشود. شما امکان پذیر برای داخل شدن به گروههای اجتماعی و یا مراقبت از روابط خود افترا بگویید. به گفتن مثال، امکان پذیر به والدین خود بگویید که درس هایتان در دانشگاه عالی پیش می رود، در حالی که در چند درس افتاده اید. از نظر دیگر، اگر بنا به دلایلی ناچار شدید افترا های جدی تری به آنها بگویید، پشیمان می شوید. در واقع، شما در این موارد هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی رنج می برید.
انواع افترا
افترا بازی: با این افترا میخواهند حوادث تخیلی یا بازی را به دیگران بفهمانند.
افترا مبهم: از ناتوانی فرد در گزارش دقیق جزئیات یا مغالطه کردن ناشی میبشود.
افترا پوچ: برای جلب دقت دیگران افترا بی اهمیتی را میگویند.
افترا انتقامجویانه: این افترا، از نفرت فرد افتراگو به شخص یا شیای دیگر ناشی میبشود و تصمیم تخریب آن را دارد.
افترا واکنشی: در نتیجه هراس از مقررات شدید یا تنبیه ناشی میبشود.
افترا خودخواهانه: افترا حساب شدهای است که فرد برای گول زدن دیگران و به دست آوردن آنچه میخواهد، می گوید.
افترا مصلحتی یا وفادارانه: برای نگه داری روابط یا مراقبت از فرد فرد دیگر از روی محبت و علاقه حرف های میبشود.
افترا عادتی: دروغی که به سبک زندگی فرد تبدیل شده و فرد از روی عادت یا الگوبرداری از شخص فرد دیگر میگوید.
افترا پاتولوژیک یا “متومانیا”: در این حالت بخصوص، فرد به علت نوعی اختلال روانشناختی، بدون برنامه ریزی یا علت خاصی به طور خودجوش و ناآگاهانه افترا می گوید.
هنگامی افترا میگویید چه اتفاقی برای بدن شما میافتد؟
مغزتان از شما می خواهد که صادق باشید. این نوشته مجدد این سوال را پیش می کشد که آیا مردم ذاتاً صادق و راستگو می باشند و آیا ژان ژاک روسو درست می او گفت که ما اساساً “خوب” به دنیا آمده ایم.
بدون داخل شدن به او گفت و گو های بسیاری که در این نوشته نقل است، یک جنبه غیرقابل تکذیب در اینجا وجود دارد. این حقیقت که ما موجوداتی اجتماعی هستیم و به این علت باید بتوانیم با اطرافیان خود کنار بیاییم. صداقت به شما امکان می دهد قابل مطمعن باشید و برای افرادی که برایتان مهم می باشند، هیچ چیز به اندازه مطمعن مهم نیست. افترا دعوا به این بُعد است. صمیمیت و مطمعن را می شکند و دوستی دو نفر را از بین می برد. علاوه بر این، هنگامی افتراها کشف خواهد شد، بر شهرت، عکس اجتماعی و اعتبار شما نیز تأثیر میگذارند.
این توضیح میدهد که چرا اکثر قریب به اتفاق ما از افتراهای بزرگ، فریبکاری آشکار، و رفتارهای ناصادقانه پرهیز میکنیم. با این حال، برخی از افراد می باشند که با افترا گفتن مشکلی ندارند، چون آن را سودمند می دانند؛ در نتیجه، به آن عادت کردهاند و در صورت لو رفتن، اهمیتی به هزینههای آن نمیدهند. بعد، اگر به افترا گفتن عادت ندارید؛ فریب دادن دیگران بر سلامتی شما تأثیر می گذارد. اما چطور؟ بیایید نگاهی دقیقتر به آنچه بیاندازیم که در بدن شما زمان افترا گفتن اتفاق میافتد.
تاثیرات افترا بر بدن
تعداد بسیاری از افتراها بیاهمیت می باشند و فقطً برای نگه داری اسایش رابطه یا محیط یا تشکیل حس خوب در فردی، حرف های خواهد شد.
به گفتن مثال مواردی همانند: “موهات رو چه رنگ قشنگی کردی”، در حالی که اصلا خوشتان نیامده است ولی نمی خواهید حال طرف را بگیرید؛ و یا: “عجب غذای خوشمزهای شده”، هنگامی که نمیخواهید میزبان از غذای بی مزهای که پخته غمگین بشود”.
اما افترا های شوم تر، همانند متهم کردن نادرست فردی به جرم (شهادت افترا)، یا دروغگویی به اندوخته گذاران، می تواند عواقب ویرانگری داشته باشد. بیصداقتی، افترا و فریبکاری، مغز را در حالت هوشیاری شدید قرار میدهد و این استرس به نسبت بزرگی افترا، زیاد تر میبشود.
اما چرا مغز به صداقت اهمیت میدهد؟ برای ما به گفتن “حیوانات اجتماعی”، حُسن شهرت در درجه اول اهمیت قرار دارد. در نتیجه، اکثر مردم برای نگه داری عکس مطمعن و درستکاری خود، سخت کار می کنند.
با علم به این که عدم صداقت، صدمه جبران ناپذیری به شهرت فرد داخل می کند، افترا گفتن یک فعالیت ذاتی استرس زا است. هنگامی دچار افترا گفتن می شویم، ضربان تنفس و ضربان قلب ما افزایش می یابد، اغاز به عرق کردن میکنیم، دهانمان خشک می بشود و صدایمان می لرزد. برخی از این اثرات فیزیولوژیکی مبنا آزمون افترا یاب کلاسیک (پلی گراف) را راه اندازی می دهند. توانایی افراد در افترا گفتن تا حدی به علت تفاوت های مغزی متفاوت است. به گفتن مثال، افراد جامعهستیز فاقد همدلی می باشند و به این علت زمان افترا گفتن، جواب فیزیولوژیکی معمول را از خود نشان نمیدهند.
مطالعات تصویربرداری مغزی برای یادگیری جواب بدن به دروغگویی زیاد آموزنده است. علائم اضطراب به این علت به وجود می آیند که افترا گفتن سیستم لیمبیک مغز را فعال می کند، همان ناحیه ای که فرمان «جنگ یا گریز» را صادر می کند هنگامی که ما با موقعیت های استرس روبه رو می شویم.
هنگامی مردم صادق باشند، این ناحیه از مغز کمترین فعالیت را نشان می دهد. اما زمان افترا گفتن، همانند یک آژیر خطر، روشن می بشود. یک مغز صادق آرام است، در حالی که یک مغز ناصادق آشفته است.
عوارض افترا
همانطور که دکتر Leanne Brinke در مطالعه ای که در سال ۲۰۱۵ در دانشگاه هاروارد انجام شد، گفت، افترا گفتن تبدیل ناراحتی های بسیاری به این شرح می بشود:
اختلالات گوارشی
افزایش ضربان قلب
سردرد
بیخوابی
ناراحتی و گرفتگی عضلانی
خطر عادت کردن به دروغگویی
تاثیردروغ گفتن، وقتی که واقعا نمی خواهید به این حرکت ادامه دهید، ناچیز است. اما اگر برای زمان طویل افراد حوالی خود را در محیط کاری یا خانه فریب دهید و در رابطه جنبه های خاصی مدام افترا بگویید، به آن عادت می کنید. آزمایشهایی که توسط دکتر تالی شاروت در دانشگاه کالج لندن انجام شد، نشان داد که مغز در نهایت رفتارهای غیرصادقانه را تحمل میکند.
این مطالعه گفتن میکند که افتراهای مستمر در نهایت تشکیل تناقض/ناهماهنگی را در مغز متوقف میکنند و ما آنها را امری عادی فکر میکنیم، به این علت با عادت کردن به افترا، دیگر ناراحتی فیزیکی آن را توانایی نمیکنیم. به این علت استرس از بین می رود و رفتارهای غیرصادقانه یا فریبکارانه تبدیل به سبک زندگی می بشود. با این حال، این حرکت نه مناسب است و نه اخلاقی. در واقع، هیچ چیز به اندازه دروغگویی روزانه برای نهان کردن حقیقت های خاص خطرناک نیست. چرا که در نهایت مطمعن همه از فرد سلب می بشود و او ناکامی می خورد. به این علت، بدون شک، بهتر است تا حد امکان از این حرکت زیان اور خودداری کنید.
چرا برخی افراد مدام افترا میگویند؟
تعداد بسیاری از شما افرادی را دیده اید که به صفت “دروغگو” مشهورند. اینها افرادی می باشند که همیشه سایه ای از سوء ظن در حوالی خود دارند و به افترا گفتن عادت کرده اند. اما چرا باید فردی مدام افترا بگوید؟ هر حرکت و انتخابی انگیزه ای دارد. این چیزی است که در روانشناسی به گفتن جهت گیری انگیزشی شناخته می بشود. بدین ترتیب در پشت هر دروغی که حرف های میبشود، انگیزهای نهفته است؛ چه افترا بزرگ باشد و چه کوچک. هر چند، در رابطه یک افترا کوچک، امکان پذیر فکر کنید که انگیزه زیاد ناچیز است. با این وجود، دروغگو حتما از آن سود میبرد. این پاداش امکان پذیر اجتناب از توبیخ، بهبود عکس خود، یا آشکار نکردن یک غافلگیری باشد، اما همیشه سودی در بعد هر افترا وجود دارد. اما برای برخی افراد، عادت به افترا گفتن آنقدر طبیعی است که تقریباً خودکار شده است. در واقع، تصمیم آنها برای افترا گفتن به گمان زیادً دیگر حتی از مدارهای هوشیاری مغز عبور نمی کند. برای آنها، هر گزینه خیالی می تواند به حقیقت تبدیل بشود. در واقع، گویی حقیقت و تخیل برای آنها یکی است.
آیا دروغگوها، افترا های خودشان را باور می کنند؟
افرادی که عادت به افترا گفتن دارند، بجز افرادی که از اختلال “متومانیا” رنج می برند، افترا های خود را باور نمیکنند. آنها می دانند که آنچه ادعا می کنند اتفاق افتاده است، واقعاً رخ نداده است. با این حال، زیاد تر به طوری حرکت میکنند که گویی آنچه ادعا میکنند درست است، حتی مواقعی که نیازی به افترا گفتن وجود ندارد. بیایید برای لحظه ای فردی را فکر کنیم. او امروز مقداری آزرده است و برای جلب دقت شریک زندگی اش، تصمیم می گیرد بگوید حالش خوب نیست و سرش درد می کند. بدین ترتیب او همه زمان صبحانه را صرف اجرای سناریوی کوچک خود می کند. سپس شریک زندگی او راهی محل کار می بشود. با این حال، او در تنهایی هم به بازی خود ادامه می دهد، حتی اگر نیازی نباشد. به گفتن مثال، دمای بدن خود را اندازه می گیرد و به سختی غذا می خورد. این به این علت است که دروغگوهای حرفه ای، سریع میآموزند که اگر میخواهند تاثیران منفی ناشی از افترا را افت دهند، بهترین کار این است که همیشه طوری حرکت کنند که گویی حقیقت دارد. به این علت، در برخی موارد، این حس را در ما تشکیل می کنند که انگار واقعاً به افترا های خود باور دارند.
سندرم پینوکیو یا دروغگویی بیمارگونه
سندرم پینوکیو در روانپزشکی با نام “افترا پاتولوژیک” و یا شناخته میبشود. برخی از محققان ذهن انسان، نشان خواهند داد که این صدمهشناسی با اجبار اجتنابناپذیر فرد به افتراگویی اشکار میبشود.
برخی افراد آگاهانه افترا می گویند تا به منافعی برسند، اما دروغگویان بیمارگونه (متومانیا) افترا میگویند بدون این که علت آن را بدانند. افترا های آنها خودجوش و بدون برنامه است. هنگامی که آنها داخل این فرایند مغالطه و فریب می شوند، به نظر نمی رسد که متوقف شوند. آنها حتی میتوانند سال ها به افتراهای خود ادامه دهند. دروغگوی بیمارگونه میداند که آنچه میگوید، افترا است، اما نمی توانند خود را از انجام آن دور نگه دارند. آنها در نهایت، افسانههای خود را باور میکنند.
چطور به افراد دروغگو پشتیبانی کنیم؟
برای پشتیبانی به افرادی که در زندگی شما وجود دارند و مدام افترا می گویند، چند مسئله مهم وجود دارد :با خشمگینی و یا بعد از مدتی طویل آنها را با حقیقت روبرو نکنید. چون به گمان زیاد آن را تکذیب کرده یا از گفتگو اجتناب می کنند. حتی امکان پذیر شما را به خیالاتی (پارانوئید) بودن متهم کنند. تلاش کنید قانع شوند که به متخصص مراجعه کنند. این به این علت است که تحول و «پاک کردن» یک الگوی رفتاری از ذهن فردی که سالها است آن را انجام میدهد، زیاد پیچیده است. مطمئناً شما نمیتوانید خودتان این کار را انجام دهید، دقیقاً به همان دلایلی که فرد مبتلا به آپاندیسیت را عمل نمیکنید. با یک ماموریت تک نفره خود را خسته نکنید؛ چون به گمان زیادً مرتکب نادرست خواهید شد یا حتی صدمه بیشتری داخل خواهید کرد. به یاد داشته باشید، اگر می خواهید پشتیبانی کنید، مقصد مهم این است که فرد به متخصص مراجعه کند.
همه ما افترا می گوییم. با این حال، شناسایی فردی که به طور مداوم این کار را انجام می دهد، زیاد تر دشوار است. به این علت که علاوه بر یادگیری حرکت دروغگویی، به گمان زیادً بر حرکت اجتنابی نیز تسلط اشکار کرده اند. به گفتن مثال، وقتی که در حال افترا گفتن دستشان رو می بشود، امکان پذیر بگویند “من به شما نگفتم تا دلواپس نباشید” یا “من این را فقط به شما گفتم تا از غُر زدن به من دست بردارید”. از این قبل، کدام یک از ما در برخی اوقات این گونه حرکت نکرده ایم؟ از این نظر مواظب باشید که افترا نرمال را غیر طبیعی برداشت نکنید.
فردی که مدام افترا می گوید نیز رنج می برد. امکان پذیر بخواهید این را به او بگویید تا بتوانید راضیش کنید نزد متخصص بیاید. برایش توضیح دهید که این کار برای این است که حس بهتری داشته باشند. زندگی با فردی که مدام افترا می گوید می تواند صدمه زا باشد و بعضی اوقات اوقات چاره ای جز مطمعن به دیگران برای پشتیبانی ندارید. به هر حال، امیدواریم در صورت روبه رو با این چنین شرایط و افرادی، ایدهها و استراتژیهای این درس برایتان سودمند باشند.
تواناییهای راستگویی و صداقت
از سپس روانشناختی، برنامههای پیشگیرانهای همانند تواناییهای زندگی در ترویج راستگویی و صداقت طراحی شدهاند. در این برنامه که بیشتر از ۳۰ سال از عمر آکادمیک آن میگذرد، در قالب دو توانایی خودآگاهی و جرئتمندی (از ۱۰ توانایی مهم) به شکل مستقیم به صداقت و راستگویی پرداخته شده است. در توانایی خودآگاهی، مفهوم مهم قیمت نقل میبشود. در این توانایی، افراد با قیمتهای مثبت و منفی آشنا شده و به الزام پایبندی به قیمتهای مثبت پی میبرند. توانایی فرد دیگر که با راستگویی مرتبط است، جرئتمندی است. بهواسطه این که یکی از اضلاع چهارگانه جرئتمندی، صداقت است، افراد یاد میگیرند که افترا، بهمثابه پرخاشگری، حقوق دیگران را مخدوش میکند.
خودآگاهترشدن افراد و افزایش تبحر آنان در جرئتمندی در کنار کسب تواناییهای مهم فرد دیگر نظیر همدلی، حل قضیه و… به افراد پشتیبانی میکند که یاد بگیرند برای سلامت روان خودشان از افتراگویی برحذر باشند؛ حال چه دروغی سفید و پیشپاافتاده و چه سیاه و پردامنه. احتمالا باور عمیق به این که «نجات در راستی است/ النجاه فی الصدق»، به ما پشتیبانی کند که بدون ذرهای تردید «جز راست نگوییم».
[ad_2]
منبع