[ad_1]
این شگرد این چنین در بین برخی از مدیران ردهپایین شیوع یافته است؛ یعنی با ذکر مواردی از این یا آن سرزمین که زیاد از آنها با حقیقت فاصله دارند، میخواهند به مردم بگویند خدا را شکر کنید که همانند مردم چین نیستید که درآمد روزانهشان یک دلار است، شما درآمد روزانه بیشتری دارید و باید کمتر خرج کنید یا بقیهاش را بعد بدهید.
بهتازگی یکی از همین شخصیتها که از یک موقعیت متوسط رو به پایین در سالهای پیش، اکنون به اندوخته و داراییهای افسانهای چندین هزارمیلیاردی رسیده است و یقیناً تلاش دارد ادای فقرا را دربیاورد، ذکر کرده است یکی از اعضای حزب کمونیست چین به ایشان حرف های درآمد روزانه هر چینی یک دلار است. عده فرد دیگر درمورد سهمیهبندی بنزین یا قیمت سه هزارتومانی برای هر لیتر آن میگویند؛ برای مثال در قطر این رقم ۵۷صدم دلار یعنی چیزی نزدیک به ۳۰ هزار تومان برای هر لیتر بنزین است یا زیاد تر از آن، امارات ۷۸صدم دلار یعنی با احتساب دلار آزاد ۵۵ هزارتومانی این روزها، لیتری بالغ بر ۴۲ هزار تومان میبشود.
این نگرش میخواهد بگوید که بر تاثییر لیاقت، لیاقت و کاردانی ناشی از سیاستهای اقتصادی مدیران بهاختصاصی در دولت سیزدهم، ما توانستهایم قیمت هر لیتر بنزین را در نرخ سهمیهای دولتی هزارو ۵۰۰ تومان و آزاد سه هزارتومانی نگه داریم و اگر مشکلی هست، ناشی از مصرف بیرویه مردم است که باید در راستای منافع ملی و سرزمین مصرف محدود بشود. درمورد گفتن اول این شخصیت حزبی باید او گفت یا این شنیدهها از یکی از اعضای حزب کمونیست چین نادرست است یا آن شخصیت چینی سیاسیهای ما را ناآگاه فکر کرده است یا ایشان چیز فرد دیگر شنیده؛ ولی به مصلحت نقلی متفاوت میکند. باید او گفت درآمد سرانه چین در سال ۲۰۲۱ به ۳۵هزارو ۱۲۸ یوان یعنی نزدیک به ۹۴۰.۴ دلار آمریکا ارتقا یافته که ۸.۱۱۲ درصد در قیاس با سال ۲۰۱۲ میلادی افزایش داشته است.
رشد اقتصادی چین در این سال ۸.۱ درصد بوده است. به عبارتی متوسط درآمد روزانه هر چینی در کشوری با جمعیتی نزدیک به یکمیلیاردو ۴۰۰ میلیون نفر روزانه بالغ بر ۱۳ دلار است، نه یک دلار!
گرچه در سالهای سپس، رشد اقتصادی چین با مقداری کم شدنوخیزهای منطقی روبه رو بوده است و سمتوسوی اقتصاد کلان چین، مردم با درآمد متوسط را تحکیم کرده است. اقتصاد چین و حزب کمونیست آن در ۲۰۲۱ م. با بیشتر از ۴۰۰ میلیون نفر با درآمد متوسط در قیاس با سطح درآمد در سال ۲۰۱۰ م. که بیشتر از صد میلیون نفر می بود، به خود میبالد. حال این کدامیک از اعضای حزب کمونیست چین بوده که این چنین رقمی را به این شخصیت سیاسی ما حرف های، جای سوال دارد!
برخی فعالان سیاسی میداندار و تریبون در دست، گمان میکنند کارشناسان اقتصادی و اقتصاددانهای حتی وابسته به خود آنان، از مسائل اقتصادی دنیا ازجمله چین و منطقه خبر ندارند و هرچه بگویند، دربست قبول میبشود. همینها تقریبا همصدا با برخی اقتصاددانهای لیبرال جزوهمحور، با توصیف شاخصها و رئوس اقتصاد کلاسیک دوران اولیه یعنی قرنهای هفدهم و هجدهم موسوم به «لِسِه فر» بدون این که به متن حالت مردم و اقتصاد آشفته درونگرای نیمهدولتی سرزمین نگاهی واقعبینانه بیندازند، تلاش برای تشکیل اعتدال و اصول عدل اجتماعی و اصل نظریه دستیابی به مرحلهای از اصل دوم عدل رالزی که میگوید «تا کجا باید از نابرابریها دفاع کرد» را به سخره میگیرند، بدون دقت به شکاف عمیق ایجادشده از طرف یک اقتصاد رانتی که ما در زیاد از اوقات ناظر آن هستیم.
آنان یادشان آمده است که بر پایه نظریه ادموند برگ و لئواشتراوس، یا نومحافظهکاران که هرگونه عدل اجتماعی و تشکیل اعتدال در جامعه را مانع رشد اقتصادی و بازدارنده و کاهنده میدانند، در یک قیاس معالفارق ساختگی میگویند قیمت بنزین مفت است؛ بههمینعلت مردم آن را به باد خواهند داد؛ اما نمیگویند درآمد سرانه امارات ۳۵هزارو ۹۳۶ دلار، بحرین ۲۵ هزار دلار، قطر ۶۲هزارو ۵۰۰ دلار و ایران دوهزارو ۷۵۹ دلار است!
این شیوه قیاس معالفارق، اگر عوامفریبی نباشد، ناشی از ناآگاهی یا آلوده به اغراض سیاسی است. اینها به ضریب جینی وحشتناک بهوجودآمده در سه دهه تازه دقت نمیکنند. حتی اگر فکر کنیم در تعیین سرانه درآمد ایران یعنی دوهزارو ۷۵۹ دلار، مقدار درآمد ثروتمندانی که فاصله زیاد بزرگی با دهکهای پایین دارند، به حساب نیامده است، باز هم مردم ایران در حداقل هشت دهک بهشدت و یقیناً به نسبت فقیر شدهاند. اکنون عدهای از سیاستبازان که خود میدانند قضیه از چه قرار است، با تکیه بر برخی اصول صحیح قابل اجرا و کاربردی در اقتصاد لیبرالیسم که اگر قوت و دخالت دولت به حداقل ممکن برسد، میتواند چارهساز باشد، میخواهند مردم را سرزنش کنند و بگویند چرا اینهمه منبع های انرژی را هدر میدهید؟ کمتر مصرف کنید تا وضع مملکت خوب بشود و از بنبست جاری خارج شویم!
همانطورکه اشاره شد، اصولا قیاس گرانی یا ارزانی اجناس اعم از بنزین یا دیگر موارد بدون اشاره به متوسط دستمزدها یک ترفند است. با فکر محال، اگر حداقل حقوق یک کارمند دولت یا کارگر کارخانه، روزمزد یا فصلی در ماه بالاتر از ۶۰ میلیون تومان به نرخ امروز باشد، قیمت ۷۰۰ هزارتومانی هر کیلو گوشت قرمز یا گوشت مرغ ۱۲۰ هزارتومانی نمیتواند چندان گران باشد؛ اما حقیقت دستمزدها اینگونه نیست. حال، سیاستبازان هرچه میخواهند درمورد قانعکردن مردم که حالت زندگی تعداد بسیاری از کشورهای منطقه یا چین بهگفتن یک قوت جهانی با ارامش نسبی اقتصادی بهتر از ایران نیست بگویند، مردم نمیپذیرند.
ما باید پیشرفتهای خود را در همه زیربخشهای اقتصاد کلان با کشورهای منطقه در یک سطح و کشورهای پیشرفته گوناگون جهان در سطحی دیگر قیاس کنیم. شاخص پیشرفت در تشکیل، بازرگانی، صادرات و واردات ما باید در قیاس با متوسط پیشرفتهای جهانی باشد.
حال با انتقاد زیاد مطبوعات بهاختصاصی رسانههای اقتصادی در قسمتهای گوناگون، این قیاسهای بینتیجه تا حدودی کنار رفته است؛ ولی بهتازگی دولت مستقر، خود را با دولت قبل قیاس میکند که باید سوال کرد: آیا زمان متوقف بوده است و ما هرچه به جلوتر میرویم، نباید پیشرفتی داشته باشیم که به قیاس با دولتهای قبل در چارچوب یک سیستم اجرائی میپردازیم؟ قیاسهایی زیاد تر تبلیغاتی و نه علمی، بهمثابه «من آنم که رستم می بود پهلوان» و منممنمکردنهایی که بینتیجگی آنها در عرصه حالت معیشت مردم درخواهد آمد.
در جمعبندی نهایی، جامعه به جای دستاوردهای واقعی از بهبود رفاه عمومی و تثبیت قیمتهای مسکن و خوراک، روزبهروز با قیاسهایی روبه رو شده است که درمانی برای حالت اقتصاد و بازرگانی نابسامان ندارند. بهواقع مردم نه با این سخنها قانع خواهد شد که وضعشان خوب است و نه از دلخوریهای اقتصادی آنان کاسته میبشود.
[ad_2]
منبع





