[ad_1]
به گزارش دانش دوست
در این راستا، دولتهایی که در سالهای تازه بر سر کار آمده اند نیز مدام بر شعارها و مسائل اقتصادی اصرار کرده اند و به این مساله اشاره داشته اند که دغدغه و برتری مهم آن ها، تشکیل بهبود در حالت اقتصادی و معیشتی مردم است. به طور خاص در دولت سیزدهم از همان نخستین روزهای اغاز به کارِ خود، از ایده جراحی اقتصادی سخن حرف های و اصرار کرده که بهبود معیشت مردم مهمترین دغدغه آن است.
با این همه تقریبا برونداد زیاد تر دولتها در سالهای تازه، هر چه بوده، بهبود معیشت مردم و شاخصهای اقتصادی نبوده است. گویی نوعی آشفتگی عمیق در اقتصاد ایران حاکم است که تشکیل بهبود در آن به این سادگیها نیست. در این رابطه میتوان به ۳ نشانه از وجود آشفتگی و نابسامانی در اقتصاد ایران اشاره کرد.
۱:. مسوولان اقتصادی زیاد سخن میزنند!
یکی از نکاتی که در حوزه حکمرانی اقتصادی به طور خاص مسوولان این حوزه باید مد نظر داشته باشند، این است که نباید چندان سخن بگویید کنند. حتی در عرصه بین المللی مشهور است که حرف های میشود روسای بانکهای مرکزی تا جای ممکن باید سکوت کنند و از انجام مصاحبه و یا موضع گیریهای علنی خودداری نمایند.
این در حالی است که مسوولان ارشد اقتصادی مدام در حال موضع گیری می باشند و بعضا از سخن بگوییدهای آنها، پالسهای معناداری نیز مخابره میشود.یکی از دلایلی که ذکر میشود این است که حالت در حوزه اقتصادی به نحوی است که موضع گیریهای متعدد و مکرر مقامهای اقتصادی، نه یک انتخاب بلکه یک الزام است و آنها تلاش دارند از این طریق، نوعی اسایش را به بازارها و فضای کلی اقتصاد تزریق کنند. برای مثال روسای بانکهای مرکزی از کافی بودن منبع های ارزی ایران سخن حرف های اند.
چند ماه قبل نیز یکی از مسوولان وزارتخانهها ددر جواب به افزایش قیمت کالاهای حوزه کاری خود دستور داد که باید قیمتها به قبل بازگردد! موضوعی که حتی از ابتداییترین بنیانهای علم اقتصاد نیز عاری است.
از این منظر، مسوولان ارشد اقتصادی مدام در رابطه مسائل روز موضع گیری میکنند، یعنی ملزوم میبینند که برای آرام کردن بازارها باید سخن بزنند و این یعنی ارامش و سامان در حوزه اقتصاد برقرار نیست.
۲. تداوم چالش کسری بودجه
اقتصاد ایران سال ها است که با چالش کسری بودجه قابل دقت دست و پنجه نرم میکند. چالشی که افزایش قیمت ارز و تشدید تورم در ایران را به یکی از عادیترین و طبیعیترین تبعات خود تبدیل کرده و سختیهای بسیاری را به کلیت اقتصاد ایران و به طور خاص مردم داخل کرده و میکند.
این در حالی است که حداقل تا بحال هیچ سیاست محکم و معناداری جهت مقابله با این حالت اتخاذ نشده و کسری بودجه در اقتصاد ایران هم چنان رو به رشد است و حتی برخی برسیها به این مساله اشاره داشته اند که کسری بودجه حدودا ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۲ میتواند تا بیشتر از ۶۰ درصد در سال ۱۴۰۳ افزایش یابد. موضوعی که از یک بحران بزرگ برای اقتصاد ایران خبر میدهد و میتواند سیل تورم و گرانی را بیشتر از پیش افزایش دهد.
۳. بی برنامه بودن در حوزه اقتصاد
سرزمین ما سال ها است از هیچگونه راهبرد و گفتمان کلان اقتصادی نیز برخوردار نیست. اقتصاد ایران معجونی از دستورالعملها و برنامهها را که بعضا ماهیتی جزیرهای دارند، جستوجو میکنند و گویا قرار نیست نوعی انسجام را در کلیت خود برقرار سازد. در فضای عدم وجود گفتمان و مطرحواره کلان اقتصادی، دستگاه بوروکراتیک نیز نمیتواند منسجم باشد و به جای این که اقتصاد در یک مسیر روشن و اشکار حرکت کند، فقط به نحوی به جلو حرکت میکند که گویی چشم به راه وقوع یک معجزه برای بهبود اوضاع است.
در ابتدای دولت سیزدهم، دولت به نحوی اختصاصی بر انجام جراحی اقتصادی در اقتصاد ایران اصرار داشت. با این حال زیاد سریع این ایده به کلکسیون ایدههای متروک اقتصادی در ایران پیوست. باید سوال کرد که چه میشود که ایده اقتصادی مثبت و سودمند، زیاد سریع رها میشود و این جمع بندی حاصل میشود که بهتر است با فرمان اسبق در محیط اقتصادی حرکت کرد و دست به کنشگری زد.
این چنین این سوال نقل میشود که چرا علی رغم سالها آشکار شدن این ماجرا که بانکها در فضای ایران دلالی و بنگاه داری میکنند و از این رهگذر، صدمههای جدی را برای اقتصاد به همراه میآورند، باز هم این روال ادامه اشکار میکند و روز به روز انباشت مشکلاتها در این حوزه رخ میدهد. چرا به جای رویکردهای فعال، انفعال از وزن محوری در کلیت معادلات جاری در اقتصاد ایران برخوردار شده است.
کارشناسان بر این باورند که که فقط موضع گیریهای افراد و چهرههای گوناگون اقتصادی بدون هیچ مطرحواره و برنامهای چندان منطقی نیست و این ضرب المثل قدیمی را به ذهن متبادر میکند که “با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود”.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع