به گزارش دانش دوست
سرمقاله
در شرایطی قرار داریم که برخی از افراد از اشکار کردن کار مایوس شدند؛ نه اینکه جستوجو شغل نباشند. برای مثال، در حوزه فارغالتحصیلان، شغلی برایشان اشکار نمیشود. دایره استخدام دولت که محدود است و کاملا پارتیبازی و رانت و خویشاوندی و جناحی است. نوشته دیگر هم این است که در قسمت خصوصی، دستمزد مکفی به آنها پرداخت نمیکنند و ظرفیتهای شغلی جدیدی تعریف نکردیم که آنها بتوانند جذب شوند. این حقیقتها را باید ببینیم.
دولت اگر مستندی در خصوص تشکیل اشتغال دارد، باید نقل کند که در کجا شغل تشکیل شده است. برای مثال، در خصوص پروژههای عمرانی در سرزمین به علت افتمنابع و کسری بودجه و عدم جذب اندوخته خارجی، شاخصی وجود ندارد که دولت بتواند از آن دفاع کند.
در رابطه اشتغال اگر بخواهم یک مقداری عمیقتر سخن بگویید کنیم، باید بگویم آمارها و ارقامی که طی چند سال قبل اظهار شده، مورد انتقاد بوده و این انتقادها در دورهها و دولتهای قبل نیز وجود داشته است. علت هم این است که ما واقعا یک نرخ بیکاری دو رقمی را طی سالهای سپس از انقلاب توانایی کردیم و جز در معدود سالهایی، طبق معمول بیکاری تکرقمی داشتیم.
ما در عین حال، مشکل فرد دیگر در کنار بیکاری داریم و اینکه به علت شرایط اقتصادی خاص سرزمین که یک اقتصاد خدماتی است، زیاد از افراد از طریق رابطه، رانت، دلالی و واسطهگری امرار معاش میکنند. اینها شرایطی را تشکیل میکند که انگیزه افراد برای ورود به بازار کار هم با مشکل روبه رو شود و تحتتاثییر قرار گیرد.
در واقع اینطور میخواهم برداشت کنم که جمعیت فعال ما به نسبت شرایط وقتی و شرایط سنواتی و افزایش جمعیت، برای استخراج نرخ بیکاری و اشتغال، زیاد معقول و منطقی محاسبه نمیشود.
یکی از با اهمیت ترین عوامل اثرگذار بر آینده هر سرزمین، نیروی انسانی آن است. به اختصاصی در دنیای امروز که در آن منبع های انسانی به گفتن یک علم نوین شناخته میشود، دقت به این نوشته در سیاستگذاریهای کلان زیاد حیاتی است. امروزه در کشورهای گوناگون، سازمانها و نهادها همه تلاش خود را معطوف به از بین بردن دغدغهها و مانع ها پیش روی نیروی کار و منبع های انسانی کردهاند تا افراد بتوانند با اسایش و انگیزه زیاد تر در محیطهای کاری و اجتماعی خود فعالیت کنند. این کار نه تنها به سود نیروی کار، بلکه به سود سرزمین و جامعه نیز خواهد می بود.
دسته بندی مطالب