بیتا فرهی قربانی حرفه سینما بود/ چقدر همکاران سرطان گرفتند و حتی پول بیمارستان را نداشتند و ندارند که بدهند، چقدر مهاجرت
- فرهنگ وهنر

بیتا فرهی قربانی حرفه سینما می بود/ چه مقدار همکاران سرطان گرفتند و حتی پول بیمارستان را نداشتند و ندارند که بدهند، چه مقدار مهاجرت

[ad_1]

به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم یادبود زنده‌یاد بی‌تا فرهی، بازیگر سینما و تلویزیون سه‌شنبه ۱۲ دی‌ماه با اجرای سام قریبیان و وجود هنرمندانی همچون رضا کیانیان، داریوش فرهنگ، احترام برومند، بهمن فرمان‌آرا و همایون ارشادی در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. 

قریبیان در ابتدای این مراسم او گفت: فکر می‌کنم همه انها بیتا فرهی را دوست داشتیم. او در قلبش برای تک‌تک ما یک آشیانه درست کرده می بود و حال اوست که در قلب ما آشیانه دارد. ما خوش‌شانسیم که بیتا فرهی را می‌شناسیم. او با هامون، بانو، کیمیا، خانه‌ای روی آب حداقل ۴ شاه نقش به یاد ماندنی را در سینمای ایران اجرا و به کارنامه خود اضافه کرد.

رضا کیانیان نیز با اشاره به این که به علت سرماخوردگی شدید نتوانسته می بود روز تشییع در مراسم حاضر باشد، او گفت: الان در این مراسم دومرتبه حالم بد شد. در زیبایی، شیرینی و ملاحت خانم فرهی هیچ شکی نبوده است؛ در واقع حال آدم با دیدن عکس‌های ایشان خوب می‌شد. مرام، منش و روح او نیز همین قدر قشنگ می بود.

او افزود: من زیاد دیر داخل سینما شدم؛ هنگامی سر فیلم کیمیا رفتم، بیتا و خسرو هر دو سوپراستار بزرگ این مملکت بودند. چون سپس از هامون می بود. هنگامی سر صحنه این فیلم رفتم، حتی آبدارچی آنجا هم من را نمی‌شناخت و به من چایی نداد و به بقیه چایی داد. سپس محمود کلاری او گفت ایشان هم بازیگر است، به ایشان هم چایی دهید. و سپس برای من چایی آوردند. من خسرو شکیبایی را می‌شناختم ولی بیتا را اصلا نمی‌شناختم. اما آن فیلم که همه شد، من و بیتا فرهی به دوستانی صمیمی تبدیل شدیم. زیاد دوستش داشتم چون مرام زیاد خوبی داشت. بعدها که در فیلم خانه‌ای روی آب آقای فرمان‌آرا با یکدیگر هم‌بازی بودیم، نگاه‌های غضب‌آلودی در فیلم به من می‌کرد اما این نگاه‌ها اصلا در روحیه خودش نبوده است؛ اکثر اوقات می‌خندید. به خانواده ایشان و سینما و همه مردم تسلیت می‌گویم که این چنین بانویی را از دست داده‌ایم.

احترام برومند در ادامه این مراسم یادداشتی احساسی خواند و با یاد کردن از خاطرات خوش بیتا فرهی، بخشی از خاطراتش با بیتا فرهی را مرور کرد.

او در قسمت‌هایی از یادداشت خود نوشته می بود: «این آخرین جمله‌ای است که بیتا برایم نوشت. بهترم اتی عزیزم؛ با چند علامت قلب و بوسه. ۲۶ آبان ماه می بود. تهران نبودم. با دوستان که سخن بگویید می‌کردم می‌گفتن بهتر است، لوله‌ها را در آوردن و من خوش‌دلانه روزشماری می‌کردم که به تهران برگردم و به آن آپارتمان قشنگ، گرم و صمیمی بروم که با عکس‌های روی دیوار، گلدان‌های سبز و صدای موسیقی که همیشه در آنجا جاری می بود، برای می‌آمد. کنار بیتای عزیزم که همیشه می‌شد با او از هر دری سخن او گفت. اما یک دفعه خبر بد از راه رسید.

هنگامی با بیتا بودی، فکر می‌کردی که تو تنها دوستش هستی. اینقدر تو را دوست داشت و با کلمات قشنگ و قلب مهربانش پذیرای تو می بود، که اتکایِ به نفس اشکار می‌کردید. بعضی اوقات هم با خود می‌گفتی، نکند از تنهایی اوست که اینقدر به من محبت می‌کند و دلش می‌خواهد که پیش او بروم. اما این چنین چیزی نبوده است. من در دوره بیماری و سپس از دست دادنش زیاد تر پِی بردم که در قلب مهربانش چه مقدار برای دوستان بی‌شمار از جوان تا میانه و من پا به سن گذاشته جا می بود.

برخی می‌گویند او سپس از توقیف فیلم بانو دلزده و سرخورده شد اما زیاد سریع توانست روحیه خود را قوی کند. به طوری که همه انها دیدیم در فاصله‌ای که بانو بخواهد اکران بشود، یعنی ۷ سال سپس، بیتا فیلم زیاد خوب کیمیا را بازی کرد و بهترین جایزه جشنواره‌ای سرزمین ما را توانست بگیرد. سپس از اکران فیلم بانو نیز چندین نقش خوب در فیلم‌های گوناگون بازی کرد. کدام یک از ما در این ۴۰ سال قبل، طعم تلخ توقیف و ممنوع‌الکاری را نچشیده‌ایم؟! یقیناً به ما صدمه خورد اما از پا نیفتادیم و نگذاشتیم که افتادن و مرگ ما را برای ممنوع‌الکاری و توقیف ببینند. روی هم رفته می‌توان بیتا فرهی را بازیگر کم‌کار و گزیده‌کار معارفه کرد اما علت آن این می بود: عدم اشتیاق به خودنمایی و نداشتن عطش مال‌اندوزی. او هیچ زمان خودنمایی نمی‌کرد؛ گوش می‌کرد، به من به تو و به همه. همه را گرامی خطاب می‌کرد و به افرادی که از خودش بزرگتر بودند احترام می‌گذاشت و متواضعانه و فروتنانه می‌او گفت دستت را می‌بوسم.

سال بدی می بود؛ کیومرث پوراحمد، رضا حداد، داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر، آتیلا پسیانی، فریما فرجامی که آنها را از دست دادیم. آرزو می‌کنم که در این زمان ۳ ماه که از سال ۱۴۰۲ باقی مانده است را بدون فقدان عزیزی، بدون تنش و بدون تهدید و ارعاب بگذرانیم. ان شالله.»

 در ادامه این مراسم، روزبه نعمت‌الهی به اجرای زنده از قطعه‌ای موسیقایی پرداخت که با تشویق حاضران همراه شد.

نعمت‌الهی سپس از این اجرا، در سخن بگویید‌هایی او گفت: زنده‌یاد بیتا فرهی پر از انرژی و عشق می بود. با حال عجیبی روی صحنه آمدم؛ چون نه صدایم و نه دلم پشتیبانی می‌کرد. امیدوارم در شان ایشان برنامه اجرا کرده باشم.

داریوش فرهنگ در بخشی از یادداشتش با اشاره به درگذشت ناگهانی کیومرث پوراحمد و قتل هولناک داریوش مهرجویی در ادامه گفت: چه مقدار همکاران استرس گرفتند و خانه نشین شدند

آتوما فرهی از بستگان بیتا فرهی نیز در قسمت بعدی این مراسم یادداشتی را برای حاضران خواند.

در ادامه فیلمی مختصر با گفتن «بودن یا نبودن» که در ستایش زنده‌یاد بیتا فرهی توسط شهرام شاه‌حسینی آماده شده می بود، برای حاضران پخش شد. این فیلم حاوی سخن بگویید‌های داریوش مهرجویی، بهمن فرمان‌آرا، رضا کیانیان، مسعود کیمیایی، رخشان‌ بنی‌مطمعن، سیروس الوند و… درمورد بیتا فرهی می بود.

شهرام شاه‌حسینی بعد از نمایش فیلم در سخن بگویید‌هایی او گفت: همانطور که دیدید با مقداری دقت می‌توان فهمید که چرا این فیلم ساخته شده است. سال ۲۰۰۶ که سال ساخت این فیلم است، اغاز دلشکستگی بیتا می بود. با هم گپی زدیم و سپس نتیجه این شد که این فیلم را بسازم تا دوستان بیتا درمورد او سخن بگویید کنند. او بازیگری غریزی می بود و با تکنیک بازی نمی‌کرد. در زندگی نیز تکنیک بلد نبوده است اما کاش تکنیک بلد می بود تا می‌توانست جواب برخی را بدهد.

 بیژن بیژنی (خواننده و خوش‌نویس) از دوستان و نزدیکان زنده‌یاد بیتا فرهی نیز در ادامه این مراسم با خواندن شعر به کجا این چنین شتابان شفیعی کدکنی، او گفت: بیتا فرهی این شعر را زیاد دوست داشت. سال‌ها پیش قطعه‌ای از این شعر را آماده کرده و خوانده‌ام. گویا امروز همزمان با چهلم درگذشت او، با تولدش نیز مصادف شده است. به این علت این متن را تقدیم به او می‌کنم.

او در ادامه متنی را خواند که خاطره آشنایی او با بیتا فرهی می بود.

 در قسمت بعدی این مراسم داریوش فرهنگ در سخنانی او گفت: سخن هرچه گویم، همه انها گفتند، بر باغ دانش همه رفتند، به نام خداوند جان و خرد. هنرمندان مایه از جان می‌گیرند ‌و خرد از خردورزی و بیتا فرهی؛ این بانوی خاص سینما هم خرد از خردورزی به ارث برده می بود و هم در کار او مایه از جان. هیچ زمان هر کاری را انجام نمی‌داد. امروز ۴۰ امین روز درگذشت اوست و ما اینجا جمع شده‌ایم که همدردی خودمان را با او اظهار کنیم.

او در ادامه متنی را خواند که در قسمت‌هایی از آن آمده می بود: «یاد قطاری افتادم که اولین بار در تاریخ سینما، سال ۱۸۹۵ به ایستگاهی رسید، عده‌ای پیاده و عده‌ای سوار شدند و قطار به مثابه زندگی هم چنان به راه خود در ادامه گفت تا ایستگاه بعدی. در ایستگاه بعدی نیز عده‌ای سوار و عده‌ای پیاده شدند. عده‌ای که پیاده شده‌اند، دیگر نمی‌توانستند سوار شوند، همه آنها یک بار زمان زندگی داشتند؛ آثار و فیلم‌ها یا در ادبیات، هنر و سینما و شعر و موسیقی به جا گذاشتند و قطار هم چنان تا ایستگاه بعدی پیش رفت. و باز عده‌ای سوار و عده‌ای پیاده شدند تا ایستگاه بعدی.

پرده کوپه واگن را که کنار می‌زدید، ناظر و ناظر جنگ‌ها، خون‌ریزی‌ها، ویرانی‌ها، آوارگی و نکبت پشت نکبت بودید. مردمان در قبل برای از بین بردن این فلاکت قربانی می‌دادند اما ما عده‌ای هم قربانی داده شده‌ایم و قطار هم چنان پیش می‌رود تا به خاورمیانه می‌رسد. چه مقدار جنگ، خرابی و فلاکت. آیا این عدل است؟! انگار خدا هم تاخیر دارد یا فراموش کرده. قطار هم چنان پیش می‌رود تا این که به سرزمین خودمان می‌رسد؛…چه مقدار همکار در سه چهار سال تازه از دست داده‌ایم! از ریز و درشت در تهران و شهرستان‌ها.»

او در بخشی از یادداشتش با اشاره به درگذشت ناگهانی کیومرث پوراحمد و قتل هولناک داریوش مهرجویی در ادامه گفت: چه مقدار همکاران استرس گرفتند و خانه نشین شدند. چه مقدار همکاران سرطان گرفتند و حتی پول بیمارستان را نداشتند و ندارند که بدهند. چه مقدار مهاجرت. قطار هم چنان به مثابه زندگی به راه خود ادامه می‌دهد. امروز چهلمین روزی است که از درگذشت بیتا فرهی می‌گذرد. قطار هم چنان می‌رود تا ایستگاه بعدی و معلوم نیست که نوبت چه فردی است؟ نوبت ما باشد یا خیر. هر که آمد عمارتی نو ساخت، رفت و منزل به فرد دیگر پرداخت.»

او در ادامه سخن بگویید‌هایش او گفت: بیتا فرهی یا این بانوی خاص، قربانی این حرفه می بود. من این شانس را داشتم تا در سریال طلسم شدگان با او همکاری کنم. او زیاد حرفه‌ای و منضبط می بود. بانویی می بود که به اندک تلنگری به هم می‌ریخت. پر از شور، حس و معصومیت. پر از بی‌نیازی از نان و نام. یک حال و هوای عارف مسلکی داشت که در کارهایش نیز موج می‌زد.

 در ادامه مراسم سام قریبیان از حاضران خواست که زنده‌یاد داریوش مهرجویی را تشویق کنند و سپس کلیپی از فیلم هامون پخش شد.

در ادامه سام قریبیان او گفت: باتوجه به این که چهلم زنده یاد فرهی همزمان با شب تولد اوست، مهسای گرامی دختر ایشان کیکی را تدارک دیده‌اند تا آخرین تولد او را با هم جشن بگیریم.

مهسا قریشی دختر زنده‌یاد بیتا فرهی نیز در ادامه این برنامه به یاد بیتا فرهی، خسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی شعری از شاملو را خواند.

او در ادامه او گفت: از خانه هنرمندان سپاس می‌کنم که در برگزاری این مراسم ما را همراهی کردند. این چنین از همه افرادی که در این زمان همراه بودند و پشتیبانی کردند تا این مراسم را به بهترین شکل ممکن برگزار کنیم، سپاس می‌کنم.

سهیلا رضوی، یاسمن خلیلی‌فر، همایون ارشادی و بهمن فرمان‌آرا از جمله چهره‌های حاضر در این برنامه بودند.

[ad_2]

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در حال بارگیری کپچا ...