به گزارش دانش دوست
آروین مؤذن زاده، رضا خسروی، علیرضا سعیدی؛ کلید واژه «فوتبال» این عبارت دلنشین و با شکوه دنیای ورزش هنگامی از اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی در جهانِ ما انسانها عرض اندام کرد، تا همین امروز و همین لحظه آن قدر برای همه مردم جذابیت داشته که آدمها هر زمان و هرکجا و هر مقدار، به فراخور ملیت و علاقه مندی های ملی و باشگاهی شأن به تماشایش بنشینند؛ این فوتبال برایشان همه نمیشود که نمیشود. این فوتبال دیگر برای طیف میلیاردی تعداد بسیاری از آدمهای روی زمین، از نان شب واجب تر شده است؛ این الزام و جذابیت و علاقه مندی هم تا همین امروز و همین لحظه ادامه داشته و همه هم ندارد.
«فوتبال» احتمالا در برههای از تاریخ، شکوه و اهمیتی به اندازه یک توپ سیاه و سفید، یا یک زمین چمن سبز و در خوش بینانه ترین شکل ممکن یک ورزشگاه چند ده هزار نفری داشت. اما این فوتبال آن قدر یاغی و سرکش و دلنشین می بود که بخواهد اهمیت و جذابیت خود را روز به روز افزایش دهد و به این روال تا آنجا که میتواند ادامه دهد.
اتفاقاً همین جذابیتهای همه نشدنی و حیرت انگیز است که از بعد بازی ۲۲ بازیکن در یک مسابقه فوتبال، چندین و چند هزار محصول رسانهای و تصویری و محصولات متنوع دیگر پیش روی مخاطبانی قرار میگیرد که بدون فوتبال، نفس کشیدن برایشان سخت است. فوتبالی که با گذشت مقطعی از تاریخ سینما، فارغ از همه حواشی ریز و درشتش در دنیای ورزش، داخل ساز و کارهایی به قد و قامت سینما و محصولات رسانهای شبیه شد. محصولاتی که بعضاً در قاب تلویزیون، در قاب سوژههای نقاشان سبکهای گوناگون، قاب نگاه دوربین عکاسان، قاب ذهن شکوفای نویسندگان نقل ادبیات جهان، قاب صحنههای معجزه گر و انواع و اقسام تولیدات موسیقایی پیش روی مخاطبان قرار گرفتند و نشان دادند که «فوتبال» فقط «فوتبال» نیست. «فوتبال» اکنون قسمت مهم از یک زندگی است که بدون وجودش دنیا سیاهتر از آنی است که فکر میکنیم. اگرچه بعضی اوقات اوقات هم نقش بسیاری در سیاهتر کردن ایفا میکند؛ اما هرچه هست اکنون جزوی از زندگی قسمت اعظمی از آدمهای دنیاست.
اکنون شما همه اینها را تعمیم بدهید به آنچه از این «فوتبال» در کشورمان میگذرد؛ قصههایی شگفت و غریب در قاب مستطیل سبز که از بدو پیدایش و ورود این ورزش در کشورمان تا همین امروز و همین لحظه حواشی و قصههایش ادامه دارد و ادامه هم خواهد داشت.
مسیری که این بار در قد و قامتی جدی و از بعد تواناییهای پر فراز و نشیبی که در این حوزه ناظر و ناظر آن بودهایم، همانند تعداد بسیاری از کشورهای صاحب فرهنگ و هنر دنیا، تلاش کرده تا در قاب سینما عرض اندام کند. آن هم با انتخاب یک سوژه التهاب از یک آدم زیاد مهم در تاریخ فوتبال ایران به نام پرویز دهداری که سازندگانش توانستند با اهمیت ترین و فوتبالی ترین فیلم در تاریخ سینمای ایران از بعد ساخت چندین فیلم ورزشی دیگر را به مخاطبان فهیم سینمای ایران اراعه دهند. یک حرکت شجاعانه که این روزها به نوعی حرکت در خلاف مسیر جریان مهم سینمای ایران در حوزه مخاطب است که به نوعی در تسخیر سینمای کمدی قرار گرفته و هر کنش و واکنشی در این عرصه ریسک بزرگی محسوب میشود که آینده اش را با سوالهای بسیاری روبه رو میکند.
فیلم «پرویز خان» به کارگردانی علی ثقفی یکی از آثار پرحرف و حدیث و یقیناً ممتاز جشنواره فیلم فجر و فیلمی در تعریف سینمای پرتره است. فیلمی با محوریت روایت قسمت مهمی از زندگی مرحوم پرویز دهداری سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان در دهه ۶۰ که با بازی سعید پورصمیمی، مریم سعادت، خسرو احمدی، حمیدرضا پگاه، بهنام سپاس، علی باقری، المیرا دهقانی، مهدی قربانی، یاسین مسعودی، محمدصادق ملک، نیما نادری، یدالله شادمانی، مهدی فریضه، روزبه رئوفی، منوچهر علیپور، امیر دانشجو، سید ابوالفضل موسوی، نصیر ساکی، امیرمهدی کوشکی، اسکندر کوتی، اولین بار در جریان برگزاری چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر اکران شد و توانست ضمن استقبال زیاد خوب از سوی تعدادی از منتقدان، خبرنگاران و مخاطبان و علاوه بر نامزدی در قسمتهای بهترین نمودهای اختصاصی میدانی، بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم اول و بهترین کارگردانی، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و بهترین تدوین را نیز دریافت کند.
در خلاصه داستان فیلم سینمایی «پرویزخان» که با حمایتسازمان هنری رسانهای اوج تشکیل شده، آمده است:
«بعد از پیروزی انقلاب و در دهه شصت، نام پرویز خان دهداری با سرمربیگری تیم ملی فوتبال مجدد بر سر زبانها افتاد. سالهایی که دهداری تیم ملی را برای وجود در بازیهای آسیایی ۱۹۸۶ سئول آماده کرد. داستان اختلاف با ستارههای نامدار تیم ملی هم از اینجا اغاز شد. هنگامی تیم ملی از سئول باز میگشت نامهای توسط ۱۴ بازیکن امضا شده می بود که بعد از رسیدن به فرودگاه مهرآباد، به بمب خبری تبدیل شد.
استعفای ۱۴ بازیکن از وجود در تیم ملی جنجالیترین رخداد فوتبالی دهه ۶۰ می بود و دهداری تیم ملی تازهای با جوانان گمنام راه اندازی داد که از بینشان تعدادی جزو ستارههای بزرگ فوتبال شدند. از احمدرضا عابدزاده و مجتبی محرمی تا جواد زرینچه و صمد مرفاوی. تیم جوان دهداری بعد از کسب مقام سومی در جام ملتهای آسیا، آماده رقابتهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰ میشد که حاشیههای دیدار دوستانه ایران و ژاپن در استادیوم آزادی، پرونده وجود دهداری در تیم ملی را بست. روزی که تعدادی از تماشاگران با گلولههای برفی از معلم اخلاق استقبال کردند.»
همه این گفتارها بهانهای شد که از دست اندرکاران این فیلم سینمایی دعوت کنیم تا به بهانه نمایش عمومی این تاثییر سینمایی که با حواشی بسیاری هم در دنیای ورزش و سینما روبه رو شده است، به برخی از سوالهای نقل شده حوالی این فیلم جواب دهند.
علی ثقفی نویسنده و کارگردان، سیدابوالفضل موسوی بازیگر نقش احمدرضا عابدزاده که بازی او به علت اراعه ویژگیهای درست و شیرین از شخصیت سمپات و خاطرهساز احمدرضا عابدزاده که با تیپ و رفتاری متفاوت در دوران ورزشیاش مشهور می بود، زیاد به چشم آمد و این چنین روزبه رئوفی بازیگر نقش مرحوم سیروس قایقران هنرمندانی بودند که به دعوت گروه هنر خبرگزاری مهر ضمن اراعه خاطرات و ناگفتههایی از حضورشان در این فیلم به برخی از سوالها جواب دادند.
آنچه میخوانید قسمت اول این او گفتوگوی رسانهای مشروح است:
حال و هوای اکران فیلم «پرویزخان» در ایام برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر و سپس قرار گرفتن در فهرست اکران نوروزی سینماهای سرزمین بی تردید میتواند دربرگیرنده توانایی متغیری برای هنرمندی باشد که از بعد کارگردانی در حوزه تئاتر، ساخت چند فیلم مستند و مختصر آن هم در حوزه ورزش، آمده و کارگردانی یکی از با اهمیت ترین فیلمهای ورزشی سینمای ایران را به مسئولیت گرفته است، یک فیلم با سوژهای حاشیه ساز که طبیعتاً شنیدن قصه ساخت آن از بعد شلوغیهای جشنواره و استقبال مخاطبان در اکران عمومی تا به امروز میتواند دربرگیرنده نکات دلنشین توجهی باشد، نکاتی که مایلم آغازگر او گفتوگوی ما با علی ثقفی باشد که فیلم اولش تا به امروز سخن و حدیثها و نظرات مثبت و متغیری را دریافت کرده است.
علی ثقفی: به نظر من یکی از نکات مهمی که میتوان درمورد استقبال و دقت مخاطبان به این فیلم، به آن اشاره کرد، پرداختن به شخصیتهایی است که تعداد بسیاری از آنها در قالب یک چهره شاخص عرصه فوتبال در قید حیات می باشند. فوتبالیستهایی که طرفداران بسیاری هم دارند و این ماجرا را مقداری دلنشینتر میکند. یعنی چه آنهایی که در زمان وجود مرحوم پرویز دهداری در سمت سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در اعتراض به این مربی فقید استعفا دادند و چه بازیکنانی که مرحوم دهداری سپس از ماجرای استعفا از آنها برای وجود در تیم ملی دعوت کرد، همه انها از بازیکنان و افرادی بودند که در این مسیر شهرت زیاد بسیاری داشتند و اکنون نیز هم چنان طرفداران خود را دارند. شرایطی که فیلم «پرویز خان» را برای مخاطب تبدیل به فیلم خاصی کرده و تماشای آن میتواند دربرگیرنده حس و حال متغیری باشد.
اساساً پرداختن به بیوگرافی این چنین چهرههای ستارهای در دنیای فوتبال آن هم در مسیر اراعه یک پرتره سینمایی از یک چهره ورزشی به نام پرویز دهداری به تنهایی میتواند انگیزه خوبی برای تماشای فیلمی باشد که در آن اسامی مهمی چون سیروس قایقران، احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، کریم باوی و تعداد بسیاری دیگر پیش روی تماشاگر قرار گرفته و ماجرای قصه را برای او جدی تر میکند. به همین جهت است که براین باورم فیلم «پرویزخان» واقعاً فیلم خاص و متغیری است.
یقیناً این راه هم باید اضافه کرد که پرداخت سینمایی به زندگی ورزشی شخصیتی چون پرویز دهداری یک پشتوانه فکری و پژوهشی میخواهد؛ موضوعی که در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر نیز توسط برخی از همکاران رسانهای در او گفت و گو با شما و نشست خبری فیلم هم نقل و با حساسیتهایی هم روبه رو شد؛ مسیری که پژوهشگران و روزنامه نگاران حوزه فوتبال هم درمورد تعصب و وفاداری شما به اصل زندگی مرحوم پرویز دهداری نکاتی را نقل کردند که میبایست شما از بعد یک پشتوانه فکری میتوانستید پاسخگوی سوالها باشید. به همین جهت این سوال نقل میشود که پشتوانه فکری نگارش فیلمنامه تا ساخت فیلم چطور در ذهن علی ثقفی متولد و تبدیل به یک ساختار سینمایی شد؟
ثقفی: بنده پیش از ساخت فیلم «پرویز خان» مستندهای فوتبالی بسیاری ساخته بودم؛ از نظر دیگر سازمان اوج هم تصمیم داشت تا درمورد قهرمانهای ملی ایران در حوزههای گوناگون تولیداتی را داشته باشد. در این چارچوب یکی از اسامی که مورد نظر قرار داشت، مرحوم پرویز دهداری می بود که هنگامی با این نام در فهرست مورد نظر برخورد کردم، به علت آشنایی قبلی که با این شخصیت بزرگ فوتبال کشورمان داشتم، زمان را مغتنم شمرده و دست به کار شدم.
من در ایام تشکیل آثار مستند حوزه فوتبال مدام تصمیم داشتم یک فیلم بلند سینمایی هم با نوشته فوتبال کار کنم حتی کوششهایی هم در این عرصه انجام دادم به این علت وجود در این جریان کاری، کاملاً بر اساسعلی ثقفی: هنگامی در سینمای ایران، به سینمای کمدی فضای بیشتری داده شده و مجال کمتری برای عرض اندام و وجود مؤثر دیگر ژانرها وجود داشته باشد، به این علت نمیتوان چندان به رقابت در اکران متکی می بود پشتوانه فکری و علاقهای بوده که اولاً به تیم ملی فوتبال کشورم داشتم و دارم و دوماً شخصیت پرویز دهداری که دربرگیرنده ویژگیهای تعداد بسیاری برای پرداخت در سینما است.
اساساً باید بگویم فوتبال در زندگی من مقوله زیاد جدی است، آن قدر جدی که هنگامی تیم ملی فوتبال بازی دارد و من هم زمان در حوزه فیلمسازی و عکس پروژهای را انجام میدهم، ترجیحم اول تماشای مسابقه و سپس ماجرای فیلمسازی است.
یکی دیگر از نکاتی که به نظر میآید در حوزه اکران عمومی فیلم «پرویز خان» میتواند مورد دقت قرار گیرد، وجود در چرخه اکران نوروزی به گفتن یکی از با اهمیت ترین و پرفروشترین مسیرهای اکران فیلم در کشورمان است که میتواند از جهات تعداد بسیاری مورد دقت قرار گیرد، مسیری که یکی از مؤلفههای مهم فروش در این چرخه، اکران فیلمهای کمدی است. شرایطی که در نوروز ۱۴۰۳ با وجود فیلمی چون «تمساح خونی» جواد عزتی ثابت کرد که چرخه پیروزی در اکران هم چنان در مدار سینمای کمدی است. موضوعی که به نظر میآید، میتواند برای فیلم غیرکمدی و قهرمان محوری چون «پرویز خان» چالش پراهمیتی به حساب آید، چالشی که خوشبختانه محتوا و خوش ساخت بودن فیلم توانایی تشکیل یک جریان رقابتی خوب در مسیر اکران و جذب مخاطب را دارد. نظر به این چنین رویکردی با چه ریسکی پذیرفتید که «پرویز خان» در کورس جریانی از اکران قرار گیرد که میدانیم سینمای کمدی با همه احترامی که به آن قائل هستیم، سخن اول و آخر را در فروش میزند.
ثقفی: موضوعاتی که اشاره داشتید به نظر من واقعاً نکات بی پاسخی می باشند. چون هنگامی در سینمای ایران، به سینمای کمدی فضای بیشتری داده شده و مجال کمتری برای عرض اندام و وجود مؤثر دیگر ژانرها وجود داشته باشد، به این علت نمیتوان چندان به رقابت در اکران متکی می بود. چرا که اساساً فرصتی برای اراعه آثار غیرکمدی به اختصاصی جذب مخاطبان عام تشکیل نشده که بتوان از رقابت سخن بگویید کرد.
برای من زیاد مهم می بود که در فیلم «پرویز خان» بتوانم علاوه بر مراعات حداکثری مؤلفههای اصولی سینما، شرایطی را فراهم کنم که مخاطب عام هم به سمت سینما کشانده شود. با این حال هم چنان معتقدم نوشته اکران یک فرآیند زیاد پیچیده است که پیروزی یک فیلم بلند سینمایی در آن به زیاد از مؤلفهها بازمی گردد.
در این مسیر اگر شرایط درست باشد و همه چیز در مسیر عادی خود حرکت کند، فکر میکنم میتوانیم به فروش خوب «پرویز خان» امیدوار باشیم. یقیناً طی مدتی که فیلم در جشنواره فجر اکران شد من علاوه بر وجود در سینمای رسانه، مرتب به سینماهای مردمی سر میزدم و در آنجا میدیدم که مخاطبان از پایین شهر تا بالای شهر عکس العملی های خوبی نشان میدادند که این نشان دهنده درگیری حسی مخاطب با کلیت فیلم است.
یقیناً به نظر من یکی از مسئلههای مثبت فیلم شما که توانسته ربط خوبی هم با مخاطب برقرار کند، جلوگیری از تشکیل التهاب کاذب به آنها در قالب طرفداری استقلال و پرسپولیس است؛ کما این که در جریان داستان فیلم که نوشته استعفای بازیکنان و سرگروهی برخی از آنها که پیشینه وجود در تیمهای پرسپولیس و استقلال داشتند هم، نگاه بی طرفی از سوی کارگردان اعمال شده می بود. تواناییای که باید دید علی ثقفی به گفتن یک کارگردان فیلم اولی چه مولفههایی را برای القا یک عکس بی طرفانه از یک جریان التهاب مربوط به قرمز و آبی مراعات کرده است؟ فرآیندی که بهتر است درمورد پیش بینی علی ثقفی از روبه رو تماشاگران استقلالی و پرسپولیسی با اتفاقات التهاب فیلم دورنمایی هم داشته باشیم.
ثقفی: ما زمان نداشتیم همه بازیکنان تیم ملی فوتبال مرحوم دهداری را پررنگ کنیم؛ ما زمان داشتیم تا در ۲ ساعت یک مسیر داستانی اشکار اما التهاب را به عکس بکشیم. یقیناً برای اراعه این ۲ ساعت من ۲ راه داشتم؛ یا این که به همه کاراکترها نوک میزدم تا هیچکدام برای مخاطب سمپات نشود یا این که به چند بازیکن اختصاصیتر میپرداختم که به نوعی مبتنی بر الگوهای جهانی فیلمسازی این چنین آثاری است.
یقیناً در انتخاب این شرایط نکاتی هم دخیل می بود که یکی از با اهمیت ترین نکات، او گفت و گو استقلالی و پرسپولیسی بودن شخصیتها می بود. برای مثالً جواد زرینچه را انتخاب کردم چون استقلالی می بود. یک تا دو پرسپولیسی هم داشتیم که به نوعی اعتدال تشکیل شود. یقیناً درمورد برخی از پرسپولیسیها به وجوه معترض حرکت آنها اشاره میشود که من تعمدا اسم آنها را در جریان فیلم، نامهای فرد دیگر گذاشتم. اما به هر حال در تاریخ هم هست که ۸ بازیکن از آن ۱۴ بازیکن مستعفی و معترض به شرایط دوران دهداری، پرسپولیسی بودند و من نمیتوانستم تحریف کنم.
اکنون اگر بخواهیم دقیقاً در این مسیر او گفت و گو را ادامه بدهیم تا بازیگران هم داخل جریان سخن بگوییدهای ما شوند، ۲ شخصیت احمدرضا عابدزاده با هنرمندی ابوالفضل موسوی و مرحوم سیروس قایقران با هنرمندی روزبه رئوفی نیز به علت سمپات بودن شخصیت واقعی این ۲ بازیکن ستاره فوتبال کشورمان بین مردم و هم اراعه ای مؤثر و همذات پندارانه در نوع بازی، زیاد به چشم آمدند؛ شرایطی که در کنار درخشش سعید پورصمیمی برای بازی در نقش شخصیت مرحوم پرویز دهداری و دیگر هنرمندان توانست مورد پسند مخاطبان قرار بگیرد. تواناییای زیاد لذت قسمت که طبیعتاً فرآیند انتخاب توسط کارگردان و تا بازی جلوی دوربین میتواند دربرگیرنده نکات دلنشین توجهی باشد.
ثقفی: ما قبل از انتخاب ابوالفضل موسوی، برای انتخاب نقش احمدرضا عابدزاده زیاد معضل داشتیم؛ چون احمدرضا عابدزاده چهرهای زیاد محبوب و دوست داشتنی برای ذهن دیداری و شنیداری مخاطبان است به این علت اگر فردی را انتخاب میکردیم که با مشخصات فیزیکی و چهرهای احمدرضا عابدزاده فاصله داشت قطعاً مخاطب ربط نمیگرفت. این نوشته به علت این که شناخت کمتری از مرحوم دهداری وجودابولفضل موسوی: من نقشی را برای بازی انتخاب کردم که آخر آن طوری است که یا زیاد تو را دوست خواهند داشت یا به تو دائم نقد میکنند که آنچه بازی کردی اصلاً همانند احمدرضا عابدزاده نیست داشت، میتوانست جور فرد دیگر باشد اما قطعاً برای شخصیتهای سمپات و پرطرفداری چون سیروس قایقران و احمدرضا عابدزاده کار زیاد سخت میشد اگر نمیتوانستیم چهرهای همانند آنها را انتخاب کنیم.
من درمورد احمدرضا عابدزاده به دستیارانم گفتم «برای انتخاب نقش احمدرضا عابدزاده شباهت سخن اول را میزند و باید برای انتخاب بازیگر این نقش به این مسئله زیاد دقت کنید». شرایطی که زیاد به جستوجو آن بودند ولی متأسفانه اشکار نمیکردند. تا این که یک روز آقای گلزاده (گریمور فیلم) آمد و او گفت «پسر تپلی را میشناسم که قیافه اش همانند احمدرضا عابدزاده است اما چاق است». آن پسر تپل ابوالفضل موسوی می بود و هنگامی او را دیدم گفتم «هیکلت که نمیخورد، بازیگری هم که چندان نکردی، فقط شباهت داری». او به من جواب داد «از من تست بگیرید» که من هم از او تست گرفتم و دیدم توانایی بازیگری دارد، هرچند که نیاز بیشتری به فراگیری داشت. اما او او گفت من وزنم را کم میکنم؛ شرایطی که به علت نزدیک بودن زمان فیلمبرداری من را دلواپس کرده می بود. اما ابوالفضل او گفت من کم میکنم و کم کرد و ما دیدیم او از وزن ۱۱۰ کیلوگرم به ۷۶ کیلو رسید. درعین حال ما تمرینهای بازیگری هم با او زیاد داشتیم اما خوشبختانه زمان بسیاری گذاشت و فضایی را فراهم ساخت که بتواند برای بازی
شخصیت بزرگی چون احمدرضا عابدزاده آمادگی ملزوم را داشته باشد.
ابوالفضل موسوی بازیگر نقش احمدرضا عابدزاده: من برای ایفای این نقش هیچ گونه صحبتی با آقای عابدزاده نداشتم. ولی این را میدانستم که او یکی از با اهمیت ترین، مؤثرترین، محبوب ترین و اسطورهای ترین بازیکنان فوتبال کشورمان است که هم طرفداران تیم استقلال و هم طرفداران تیم پرسپولیس به این دروازبان فوق ستاره فوتبال ایران علاقه بسیاری دارند. همه اینها و نوشتههای گوناگون و بسیاری که در رسانهها درمورد احمدرضا عابدزاده وجود داشت، علتشد تا با شناخت خوبی برای ایفای نقش او در فیلم «پرویز خان» روی خودم کار کنم. در عین حال من نقشی را برای بازی انتخاب کردم که آخر آن طوری است که یا زیاد تو را دوست خواهند داشت یا به تو دائم نقد میکنند که آنچه بازی کردی اصلاً همانند احمدرضا عابدزاده نیست.
به هر حال اسم احمدرضا عابدزاده مترادف با یک هشتگ معروف در فضای مجازی است؛ احمدرضا عابدزاده یعنی «عقاب آسیا». احمدرضا عابدزاده یعنی یکی از معروف ترین و محبوب ترین بازیکنان فوتبال ایران، احمدرضا عابدزاده یعنی در دوران ورزشی اش، بچه مدرسهای ها نام او را روی میزها و نیمکتهای کلاس کنده کاری و حک میکردند. او به قدری شخصیت خوش انرژی و محبوبی داشت که برای همه ما، حتی نسلی که با بازیهای او خاطرات عینی ندارد، شخصیتی فراموش نشدنی است. شخصیتی که طبیعتاً بازی در نقش احمدرضا عابدزاده را برای هر بازیگری دلنشین و یقیناً سخت و سختتر میکند. این شرایط در حالی می بود که هنگامی برای این نقش انتخاب شدم، ۱۱۰ کیلو وزن داشتم؛ یک چالش بزرگ که میبایست از بعد عبورش بر میآمدم.
اساساً ۲ انگیزه من را مشتاق بازی در این فیلم کرد و علتشد که حضورم در «پرویز خان» تبدیل به دغدغه مهم زندگی ام شود، اول وجود در کنار هنرمند بی بدیل عرصه بازیگری جناب استاد سعید پورصمیمی می بود که برایم زیاد مسئله مهم و مثبتی می بود. دومین مسئله هم این که من قرار می بود نقش دروازه بانی را بازی کنم که همه ایران او را میشناسند و این انگیزه بسیاری به من داد تا همه تلاشم را انجام دهم و به واسطه راهنماییهای مورد قیمت علی ثقفی و تیم اجرایی پروژه بتوانم از مسئولیت بازی در نقش احمدرضا عابدزاده بربیایم.
روزبه رئوفی بازیگر نقش سیروس قایقران: هنگامی از سوی دستیار آقای ثقفی بازی در نقش مرحوم سیروس قایقران به من نظر شد، ابتدا فیلمنامه را خواندم و باید بگویم که هم ترسناک می بود و هم دلنشین؛ ترسناک به این علت که من قرار می بود نقش شخصیتی را بازی کنم که برای مردم انزلی اسطورهای فراموش نشدنی است که زیاد روی نام او متعصب می باشند و اگر مقداری برای اراعه نقش لغزشی داشتم ممکن می بود با عکس العملهاییروزبه رئوفی: من قرار می بود نقش شخصیتی را بازی کنم که برای مردم انزلی اسطورهای فراموش نشدنی است که زیاد روی نام او متعصب می باشند و اگر مقداری برای اراعه نقش لغزشی داشتم ممکن می بود با عکس العملهایی روبه رو شوم که طبیعتاً کار را برایم سخت میکرد روبه رو شوم که طبیعتاً کار را برایم سخت میکرد.
اما برایم دلنشین می بود چون قرار می بود که در یک فیلم ورزشی بازیگر شخصیتی باشم که در فوتبال ایران جایگاه بی نظیری دارد که برایم زیاد مورد قیمت می بود. از همین رو باید بگویم این عناصر به انضمام دیگر مؤلفههای مورد قیمت فیلم علتشد که در این پروژه وجود اشکار کنم.
شرایطی که کار زیاد سختی می بود و میتوانم بگویم تا به امروز سختترین توانایی بازیگری من می بود. کما این که من هم همانند ابوالفضل باید وزن کم میکردم و چون قبل از وجود در این پروژه، در پروژهای دیگر بازیگر یک شخصیت چاق بودم، ۹۷ کیلو وزن داشتم. شرایطی که یقیناً به سرانجام نرسید و اکنون من باید با این اضافه وزن در پروژهای وجود اشکار میکردم که میبایست وزنم کم باشد.
شما به این فرآیند، خودِ ماجرای فوتبال بازی کردن را هم اضافه کنید که میبایست در صحنههای بازی پاسهای بلند میدادم و طبیعتاً فرم بدنی ام هم باید همانند یک بازیکن فوتبال واقعی میشد. یا برای مثالً سیروس قایقران ضربه سرهای منحصر به فردی داشت که ما باید برای هرچه واقعیتر کردن صحنهها آن را تمرین میکردیم. یقیناً آقای ایمان وند به گفتن مربی فوتبالی که در کنار پروژه وجود داشت به ما زیاد پشتیبانی کرد تا بتوانیم به اجرای این حرکات از جمله نقش یک هافبک وسط در فوتبال، پا به توپ شدن و طراحی برای پاس و مسایلی از این دست نزدیک شویم. اینها واقعاً کارهای سختی بودند که امیدوارم خروجی آن به مذاق تماشاگران خوش آمده باشد.
اکنون که سخن بگویید از انتخاب نقش و بازیگران فیلم شد، بد نیست درمورد نحوه انتخاب بازیگران از سعید پورصمیمی گرفته تا دیگر هنرمندانی که در این پروژه وجود اشکار کردند، گزارشی اراعه دهید.
ثقفی: یکی از مؤلفههای مهمی که برای انتخاب بازیگران فیلم فارغ از توانمندیهای بازیگری برایم مهم می بود، او گفت و گو شباهت فیزیکی کاراکترها به یکدیگر می بود. برای مثالً برای انتخاب خانم دهقانی برای بازی در نقش دختر مرحوم دهداری و شباهت بازیگر به نقش همسر وی که خانم مریم سعادت آن را بازی میکنند، برایم اهمیت داشت. ضمن این که از هنگامی استاد پورصمیمی برای شخصیت پرویز دهداری افتخار وجود در پروژه را داد، اساساً تلاش کردیم تا همه نسبتها با نسبت وجود این هنرمند تعریف شود.
ذکر این مسئله هم خالی از لطف نیست که بگویم ما یک تخته بزرگ داشتیم که در آن عکس بازیگران را در آن میچسباندیم. یادم میآید اولین عکسی که آنجا ثبت شد، عکس استاد پورصمیمی می بود و سپس به ترتیب نقشعلی ثقفی: ما یک تخته بزرگ داشتیم که در آن عکس بازیگران را در آن میچسباندیم. یادم میآید اولین عکسی که آنجا ثبت شد، عکس استاد پورصمیمی می بود و سپس به ترتیب نقشهایی که در نظر گرفته بودیم، عکس نزدیک به ۲۰۰ بازیگر در این تخته چسبانده شده می بود هایی که در نظر گرفته بودیم، عکس نزدیک به ۲۰۰ بازیگر در این تخته چسبانده شده می بود. این عدد احتمالا به سخن رقم ساده ای به نظر بیاید اما واقعاً کار زیاد سختی انجام گرفت که جا دارد از تیم کارگردانی و تشکیل فیلم سپاس اختصاصی ای داشته باشم که زیاد منظم کار را پیش بردند.
ما در انتخاب بازیگران فیلم «پرویز خان» با چند مسئله زیاد متفاوت رو به رو بودیم. برای مثالً درمورد همین شخصیت مرحوم قایقران، بازیگر ما باید دارای چهار شاخصه میمی بود. اول شباهت به سیروس قایقران، دوم آشنایی با فوتبال، سوم ادای درست لهجه مردم انزلی و چهارم قوت بازیگری که اجرای هرکدام کار زیاد سختی است. شرایطی که در آن هم روزبه رئوفی و هم ابوالفضل موسوی برای اراعه درست آنچه اشاره کردم، زیاد زحمت کشیدند. یقیناً من یادم است هنگامی روزبه رئوفی به ما معارفه شد، ما برای ایفای نقش سیروس قایقران ۲ نامزد نهایی از بین زیاد تستها داشتیم اما با ورود روزبه ماجرا فرق کرد و در حالی که ما به انتخاب نهایی نقش سیروس قایقران رسیدیم، ذهنم کاملاً به هم ریخت و هنگامی به او قسمتهایی از متن را دادم تا خوانشی داشته باشد به گروه دستیاران گفتم فعلاً با آن گزینه نهایی شده که از قبل انتخاب شده می بود، چیزی نگویید. سپس که رفتم فکر کردم و دیدم در هر شکلی روزبه رئوفی مناسبت ترین گزینه برای ایفای نقش سیروس قایقران است.
مسئله فرد دیگر که ملزوم است یک بار دیگر به آن اشاره شود، زحمات مورد قیمت علی ایمان وند به گفتن مربی فوتبالی بازیگران می بود که روی جزئیترین حرکات بچهها کار میکرد. همان حرکتهای تک دست معروف احمدرضا عابدزاده به قدری برای من مهم می بود که ایمان وند چندین جلسه با ابوالفضل روی اجرای درست آنکه وقتی کمتر از دو ثانیه می بود، ساعتها زمان میگذاشت تا حرکات واقعیتر نمود اشکار کند. حتی حرکت خفاشی معروف عابدزاده به قدری برای من مهم می بود که در نهایت به این نتیجه رسیدم چون نمیتوان به لحظه واقعی رسید اصلاً حذفش کنیم بهتر است اما به واسطه وجود ایمان وند و تلاش ابوالفضل موسوی ماجرا به سمتی هدایت شد که خوشبختانه جزئیات هم خوب از آب درآمد.
یقیناً گویا آن لحظه معروف به حرکت خفاشی عابدزاده را از روی بازی ایران و استرالیا برداشت کردید.
ثقفی: این حرکت در بازی ایران و استرالیا هم توسط عابدزاده انجام شد، اما آنچه در فیلم میبینید، حرکت خفاشی او در بازی ایران و آمریکاست. من حرکت تک دست را هم از بازی ایران و استرالیا داخل فیلم کردم. چرا که اینها نوستالژیهای زیاد مورد قیمت و آشنایی می بود که احتمالا در بازی ایران و کویت دهه شصت اتفاق نیفتاده باشد اما ما میخواستیم ذهن تماشاگر با تصاویری واقعی که از عابدزاده سراغ داریم آشنا شود. شرایطی که واقعاً زمان بسیاری هم گرفت. برای مثالً لحظهای از فیلم وجود دارد که دروازه بان از خط دروازه خارج میشود، در این زمان یک پاس داده میشود و دروازه هم خالی و آماده پذیرفتن گل است اما سیروس قایقران میآید و مانع گل میشود. طبیعتاً اینها به سخن ساده است اما نمیدانید چه طراحی سختی برای آن انجام گرفته می بود تا بتوانیم تصاویر باورپذیری را به مخاطب تقدیم کنیم. به نظر من کاری که بچههای بازیگر در فیلم انجام دادند در تعداد بسیاری از موارد عین حرکات فوتبالیستهای واقعی است که لحظهها واقعیتر به نظر آیند.
به نظر میآید برای یک کارگردان کار اولی چون علی ثقفی با یک پیشینه تئاتری و ساخت فیلم مختصر، توانایی همکاری با سعید پورصمیمی میتواند دربرگیرنده تواناییهای زیاد متغیری باشد که مایلم تا از مسیر انتخاب بازیگرها جدا نشدیم، به آن اشارهای داشته باشید.
ثقفی: معیار وجود جناب پورصمیمی برای پذیرفتن نقش پرویز دهداری ابتدای کار، فیلمنامه می بود. کما این که ایشان از همان ابتدا او گفت که اگر فیلمنامه را دوست داشته باشد بی تردید این مؤلفه با اهمیت ترین معیار برای پذیرفتن نقش خواهد می بود. حتی به ما او گفت اگر من انتخاب نکردم به معنی بد بودن کار نیست؛ ولی خدا را شکر نقش مورد رضایت استاد پورصمیمی قرار گرفت و پذیرفتند که در این فیلم وجود داشته باشند.
ما بعد از عقد قرارداد، همان گونه که با دیگر بازیگران این کار را انجام داده بودیم، به طور اختصاصی و به علت اهمیت وجود این هنرمند یگانه تئاتر و سینمای ایران جلسات دورخوانی و تحلیل متن را غیر از وجود بچهها برگزار کردیم. یقیناً با دقت به این که جناب پورصمیمی با فوتبال آشنایی نزدیکی نداشتند ما به طور مستمر ایشان را در سر تمرین تیمهای فوتبال میبردیم تا این هنرمند علاوه بر آشنایی با رفتارهای یک مربی در زمین فوتبال با منش و راه حلهای پرویز دهداری به اختصاصی در روبه رو با افرادی که با این مربی فقید کار کرده بودند، آشنایی بیشتری اشکار کنند.
ما حتی از بعد همین جلسات اختصاصی می بود که با وجود دیگر بازیگران جلسات تمرین و تحلیل بسیاری را برگزار کردیم و چه قدر لذت قسمت می بود که این هنرمند ارزنده تئاتر و سینمای ایران با وجود مستمر و دلنشین دقت خود به تیم تشکیل و بازیگران روحیه مضاعفی را تزریق کرد.
یقیناً مسئله فرد دیگر که میتوانیم درمورد وجود پورصمیمی در فیلم «پرویز خان» به آن اشاره داشته باشیم، مربوط به برگزاری مراسم اختتامیه میشود که گویا قرار می بود سیمرغ بلورین بهترین بازیگری به این هنرمند تعلق گیرد که گویا بر پایه شنیدهها به علت عدم وجود ایشان در مراسم، سیمرغ به هنرمند فرد دیگر اهدا میشود.
ثقفی: در جواب به این سوال شما فقط باید بگویم که بازی این استاد بی مانند تئاتر و سینما به قدری در فیلم «پرویز خان» درخشان است که لایق دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر می بود اما خب به هر حال تصمیم هیأت داوران این می بود که جایزهای به وی تعلق نگیرد. این تنها پاسخی است که میتواند در برابر سوال شما بدهم.
فیلم سینمایی «پرویز خان» به یکی از با اهمیت ترین مقاطع تاریخی دوران وجود مرحوم پرویز دهداری در فوتبال که به نوشته استعفا و کناره گیری برخی از بازیکنان نقل تیم ملی فوتبال کشورمان تعلق داشته، پرداخته است. نوشته مهمی که هنگامی با تعدادی از کارشناسان و روزنامه نگاران پیشکسوتی که در آن روزگار به حرفه خبرنگاری فوتبال مشغول بودند، به تماشای این فیلم نشستیم، علتارائه نقطه نظراتی شد. به گفتن مثال یکی از افرادی که با مرحوم دهداری رفت و آمد خانوادگی داشته، زیاد تمایل داشت که بداند در زمان نگارش فیلمنامه با چه افرادی مشورت و درمورد پیشینه جناب دهداری سخن بگویید شده است؟ آیا نزدیکان مرحوم دهداری در این حوزه مورد مشورت قرار گرفتهاند یا خیر؟
ثقفی: آنچه من از خانه و زندگی شخصی مرحوم پرویز دهداری ملزوم داشتم به واسطه راهنماییها و مشورت با خانم شیدا دهداری (فرزند مرحوم پرویز دهداری) انجام گرفته است. در حوزه اطلاعات دیگر فیلم هم به مراجع مهم دسترسی داشتم که از طریق آن کارها را جستوجو میکردم.
اما درمورد دیگر جزئیات نیز میتوان به طور مثال چند مسئله را بگویم؛ این که یکی از نزدیکان مرحوم دهداری از بیت شعری سخن بگویید میکرد که در میز کار مرحوم دهداری در منزلش گذاشته شده می بود و من آن را در فیلم آوردم. با رضا وطن خواه (دستیار مرحوم دهداری) هم مصاحبههایی داشتم که من را به زندگی فوتبالی و شخصی مرحوم دهداری نزدیک تر کند.
چه خوب که اینها را نقل میکنید؛ چون برخی از دوستانی که اشاره کردم، فکر میکنند شما به گفتن یک هنرمند اهل سینما فقط بر پایه مطالعات، فیلمنامه را نوشتید و برای اراعه جزئیات با افرادی که در آن زمان وجود داشتند، مشورت چندانی نکردید. ما نیز به این جهت مطرح مساله کردیم که شما اشاره کنید در کنار پروژه، مشاور ورزشی وجود داشته که نسبت به اتفاقات آن دوران به شما مشورت می داده است. چون حتی یکی از دوستان هم میاو گفت، برای تشکیل این پروژه مشورتی هم با دختر مرحوم دهداری انجام نگرفته است.
ثقفی: من قبل از این که تحقیقاتم را اغاز کنم به شیدا خانم زنگ زدم. او در آن مقطع از برخی افراد که گویا جهت دلخوریهایی را برای خانواده دهداری فراهم کرده بودند، گله های مند می بود و دافعه زیاد بسیاری داشت که نه با مطبوعات مصاحبهای انجام دهد و نه فیلمی با این حال و هوا ساخته شود. کار تا آنجا پیش رفت که مدتی شرایط او گفت و گو پیش نیامد و من ناگزیر شدم تحقیقات را جور فرد دیگر جلو ببرم. اما خوشبختانه در چند مقطع موفق شدم که با شیدا خانم سخن بگویید کرده و مشاورههایی را هم دریافت کنم. برای مثالً همه آن وسایلی که در خانه مرحوم دهداری میبینید از بعد مشاوره با دختر و خانواده مرحوم دهداری طراحی شده است. حتی ما به پیکان کرم رنگ مرحوم دهداری و این که ایشان زیاد تر اوقات با اتوبوس رفت و آمد میکردند هم دقت کردیم. از نظر دیگر همان گونه که اشاره داشتم مصاحبه طویل را با رضا وطن خواه انجام دادم که دربرگیرنده اطلاعات زیاد خوبی از مرحوم پرویز دهداری می بود.
آیا مشخصاً غیر از رضا وطن خواه با دیگر ورزشکاران و روزنامه نگاران پیشکسوت درمورد مرحوم دهداری او گفت و گو هایی داشتهاید؟
ثقفی: من در این رابطه با برخی از پیشکسوتان فوتبال از جمله ناصر ابراهیمی، مهدی حدادپور، رسول کُربکندی (مربی احمدرضا عابدزاده)، مجید جلالی، مرتضی فنونی زاده، نوه برادر مرحوم پرویز دهداری او گفت و گوی مستقیم داشتم. حتی من در وجود برخی از دوستانی که فرزند مرحوم دهداری را به بنده معارفه کردند، سوالهایم را نقل میکردم؛ مضاف بر این که غیر از این او گفت و گوهای مستقیم، از سال ۱۳۶۵ بیشتر از چندین مصاحبه تصویری و او گفت و گوهای نوشتاری درمورد مرحوم پرویز دهداری حاضر است، که از آنها منفعتهای تعداد بسیاری بردم.
یقیناً احتمالا فکر کنید برخی از صحنههای مربوط به تمرین بازیکنان یا برخی دیگر از صحنههای زاییده تخیل من است، اما تعداد بسیاری از آنها بر پایه حقیقت طراحی شدهاند. به گفتن مثال همان صحنههایی که بینندهعلی ثقفی: ما تلاش کردیم عین حقیقت را بر پایه منبع های حاضر در فیلم طراحی کنیم. حتی درمورد احمدرضا عابدزاده هم مطلبی انتشار شده دارم که در یکی از مجلات، آن زمان که بازیکنان جانشین استعفا دهندگان را معارفه میکند، شغل وی را «قلم زنی» گفتن کرده است ناظر نوشتن اسم بازیکنان روی توپهای فوتبال است یا صحنههایی گرم کردن با توپ بازیکنان، کلید واژه «پاس به عقب نداریم»، نشستن مرحوم دهداری پشت موتور رضا وطن خواه، نحوه آشنایی مرحوم دهداری برای انتخاب بازیکن و جستوجو آنها گشتن در مناطق دور افتاده، شناسایی بازیکنان با شرایط سخت حتی سفر به میناب جملگی برگرفته از حقیقتهایی بوده که در زندگی فوتبالی مرحوم دهداری وجود داشتهاند. به عبارتی میتوان او گفت همه سکانسهای فیلم بر پایه منبع های اشکار مبنای واقعی دارد.
ببینید شما قطعاً بهتر از من میدانید که از آن دوران تا بحال درمورد نوشته استعفای بازیکنان تیم ملی فوتبال به مربی گری مرحوم پرویز دهداری سخن بگوییدهای بسیاری در محافل ورزشی و مطبوعات شده است. من حتی روزنامهها و مجلات آن دوران به اختصاصی «کیهان ورزشی»، «دنیای ورزش»، «ابرار» را در اختیار داریم که مشخصاً درمورد استعفا مطالب بسیاری را انتشار کردهاند. حتی می دانم اولین خبر استعفای بازیکنان از روزنامه «ابرار» انتشار شد. اینها مستنداتی است که بنده جز به جز آنها را مطالعه کردم و از این جزئیات مستند در فیلم منفعت گیری کردم.
تعداد بسیاری از جملات شخصیت نماینده مجلس و ماجرای پخش گل رُز در فیلم عین به عین بر پایه آنچه در مطبوعات انتشار شده، در فیلم منفعت گیری شدهاند. حتی جملهای که آن نماینده مجلس در فیلم میگوید «ما دانشگاه را تعطیل کردیم، اگر ملزوم باشد کل ورزش را هم تعطیل می کنیم» دقیقاً بر پایه تیتر یکی از روزنامههایی است که در آن دوران حوالی ماجرای آقای دهداری انتشار شده می بود. حتی در مقطعی از زبان نماینده فدراسیون فوتبال آن دوران میخوانیم که او طرفداران بازیکنان مستعفی را زیر سوال میبرد. شرایطی که در دفعه سپس جوابیه نماینده مجلس را به همراه دارد. اینها رفت و برگشتهای بودند که در آن زمان زیاد زیاد می بود و دربرگیرنده کشمکشهایی می بود که ما تلاش کردیم عین حقیقت را بر پایه منبع های حاضر در فیلم طراحی کنیم. حتی درمورد احمدرضا عابدزاده هم مطلبی انتشار شده دارم که در یکی از مجلات، آن زمان که بازیکنان جانشین استعفادهندگان را معارفه میکند، شغل وی را «قلم زنی» گفتن کرده است. شرایطی که من از آن در فیلم منفعت گیری کردم.
برای مثالً درمورد سیروس قایقران هم خوب است بدانید که ۲ کتاب از زندگی او تا بحال به چاپ رسیده است که دربرگیرنده نکاتی درمورد ماجرای حضورش در تیم ملی فوتبال دوران پرویز دهداری است. شرایطی که در مصاحبههای این بازیکن فقید با خبرگزاریها و تلویزیون هم حاضر است. حتی مصاحبهای از مرحوم کریم باوی با شبکه دو وجود دارد که او درمورد ماجرای تیم ملی و رفاقت صمیمانه ای که با سیروس قایقران داشت، او گفت و گوی جالبی دارد که من از این خاطره در فیلم منفعت گیری کردم.
بنده حتی در مطالعات تاریخی خودم به لیگ سراسری قدس رسیدم که در آن تیمهای استقلال و پرسپولیس وجود نداشتند. شرایطی که تبدیل برگزاری اولین دوره جام حذفی فوتبال میشود تا این تیمها در جریان فوتبال سرزمین وجود داشته باشند. اما دلنشین اینجاست که در همان جام حذفی هم داستانهایی اتفاق میافتد که تبدیل محروم شدن چند بازیکن استقلال و پرسپولیس میشود. مسیری که مایل بودم از این جریان در فیلم «پرویز خان» هم منفعت گیری کنم اما کلیت فیلم آن قدر داستانهای مهم فرد دیگر داشت که این داستان را کنار گذاشتم. من سه دفتر ۲۰۰ برگ از تحقیقاتم درمورد پروژه «پرویز خان» دارم که هر کدام در کارکرد و اراعه قصه نقش داشتند.
دسته بندی مطالب